پرگشت

پیشنهاد کاربران

پرگشت: انبوه، فراوان، متراکم، مجعد.
( ( چتر برگهای پرگشت چنارهای کهن، نور سکه هائی را که خورشید برزمین افشانده بود بلعیده بودند و سایه فلفل نمکیِ مرطوب و خنکی کنار جویها و تو بنگاهها و خرندها باغ قهوه خانه خوابیده بود. ) ) ( صادق چوبک ، کفتر باز )
circumvolution

بپرس