پرپشت
/porpoSt/
مترادف پرپشت: انبوه، جعودت، فراوان، متراکم، مجعد
متضاد پرپشت: کم پشت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- که نزدیک هم روییده باشد انبوه فراوان متراکم مقابل کم پشت : موی پر پشت . یا باران پرپشت . که بسیار و فراوان بارد. ۲- پر مایه مقابل کم پشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
سفت، متراکم، محکم، انبوه، احمق، غلیظ، پر پشت، چگال، خنگ، متکاثف
دولتمند، پر پشت، فاخر، با شکوه، نفیس، حاصلخیز، بانوا، گرانبها، غنی، توانگر، زیاده چرب یا شیرین
سفت، انبوه، گل الود، چاق، کلفت، ستبر، ضخیم، تیره، غلیظ، پر پشت، چاق و چله، گرفته، ابری، زیاد، صخیم
انبوه، پر پشت
الکلی، ابدار، پر پشت، با شکوه، شاداب، پر اب
فراوان، پربرکت، پر پشت
انبوه، کلفت، پر پشت، تنگ، قطور، تنگ هم
محکم، پر پشت، ثابت، پی در پی، استوار، مداوم، متین، یک نواخت
فارسی به عربی
غنی
پیشنهاد کاربران
پُر پشت : [عامیانه، اصطلاح] انبوه، بسیار روییده.
موی انبوه،
موهای پرپشت
موهای پرپشت این دختر رو شونه هاش افتادند
موی انبوه،
موهای پرپشت
موهای پرپشت این دختر رو شونه هاش افتادند