پرپری
/perperi/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) کبوتری که پرهایش را قیچی می زنند و آن را روی بام رها می کنند تا کبوترهای دیگر به هوای او بنشینند.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
( پِرپِری ) هیزمی سست ، باریک و کاغذی جهت سهولت در روشن کردن آتش
پیشنهاد کاربران
پِرپِری: ( درگویش گوغر پِرپِرو ) . کم سو . کم نور. سوسو کننده.
نمونه:به این آفتاب پِرپِری که اطمینانی نیست. ( کلیدر. ج۱۰ص۲۷۰۷ ) محمدجعفر نقوی
نمونه:به این آفتاب پِرپِری که اطمینانی نیست. ( کلیدر. ج۱۰ص۲۷۰۷ ) محمدجعفر نقوی
پِر پِری : [عامیانه، اصطلاح] سخت نازک و باریک و تنگ ( مانند لباس ) .