پرویش. [ پ َرْ ] ( اِ ) فرویش. کاهلی. سستی درکار. عطلت. تقصیر در کار. کوتاهی. تنبلی به کار. اهمال : اژدها پیش است و تیغ اندر عقب ایام شد ره مده ای دوست سوی خویشتن پرویش را.
امیرخسرو.
و این کلمه در غیر این شعر یافته نشد.
فرهنگ فارسی
اهمال، درنگ، تنبلی، قصور ( اسم ) کوتاهی تنبلی در کار اهمال سستی فرویش . فرویش کاهلی
فرهنگ معین
(پَ ) (اِ. ) تقصیر، درنگ ، تنبلی .
فرهنگ عمید
اهمال، قصور، درنگ، تنبلی.
پیشنهاد کاربران
کم، اقل، مقدار ناچیز چیزی که بیش نیست متضاد بیش و فراوان