پروکریس ( یونانی باستان: Πρόκρις ) شاهزاده خانم آتنی آتنی، سومین دختر ارختئوس، پادشاه آتن و همسرش پراکسیته بود. هومر از او در ادیسه به عنوان یکی از ارواح مرده بسیاری یاد می کند که ادیسه ( اودیسئوس ) در دنیای مردگان در فرهنگ یونانی - رومی دیده بود. سوفوکل یک تراژدی به نام پروکریس نوشت که مانند نسخه ای که در چرخه یونانی موجود است گم شده است، اما حداقل شش روایت مختلف از داستان او هنوز وجود دارد.
داستان پروکریس از آتن شروع می شود. او سومین دختر ارختئوس پادشاه آتن و پراکسیته بود. پروکریس در ادامه با سفالوس، شاهزاده فوکیس ازدواج کرد. حداقل شش روایت مختلف از داستان پروکریس وجود دارد. سفالوس به مدت هشت سال از خانه دور شد زیرا می خواست وفاداری پروکریس را به خود آزمایش کند. هنگامی که با لباس مبدل به خانه بازگشت، سفالوس موفق شد همسرش پروکریس را اغوا کند. او سپس به همسرش که بسیار متعجب شده بود فاش کرد که میل به خیانت او برای او روشن شده است.
پروکریس ابتدا از آتن به جنگل ها گریخت و در آنجا بخشی از همراهان آرتمیس شد. بعداً پروکریس در جزیره کرت پیدا شد. مینوس پادشاه کرت از مصیبت ناشی از جادوی همسرش پاسیفا رنج می برد که خشمگین از خیانت او باعث شده بود که نطفه او به موجودات سمی شبیه عقرب تبدیل شود و به این ترتیب هر عاشقی را که مینوس داشته باشد می کشد.
پروکریس شاه مینوس را با ریشه گیاهی درمان کرد. شاه مینوس برای قدردانی به او یک، سگ شکاری افسانه ای به نام لالپس، و نیزه ای که همیشه هدف را می زد، به او داد. پروکریس به آتن بازگشت و به نوبه خود، سفالوس را با ظاهر کردن خود به عنوان یک مرد جوان آزمایش کرد. پروکریس با لباس مبدل سفالوس را به مسابقه ای در شکار دعوت کرد و به راحتی با کمک لائلپس و نیزه او را شکست داد. سفالوس که می خواست سگ شکاری و نیزه را بخرد، مبلغ زیادی پول ارائه کرد. با این حال، پروکریس تنها در صورتی با فروش آنها موافقت می کند که سفالوس با او بخوابد، هنوز در لباس مبدل مرد. سفالوس که از اشتیاق او برای سگ و نیزه پیشی گرفته بود، موافقت کرد. پس از آن، پروکریس خود واقعی خود را آشکار کرد. این زوج آشتی کردند و پروکریس لائلپس و نیزه را به عنوان هدیه به شوهرش داد. با وجود آشتی آنها، پروکریس دیگر هرگز نتوانست از وفاداری شوهرش مطمئن باشد. یک روز، هنگامی که سفالوس برای شکار بیرون آمده بود، خدمتکار پروکریس شنید که او را کسی را صدا می زند و از کسی می خواهد که نزد او بیاید. اگرچه سخنان سفالوس کاملاً بی گناه بود، زیرا او فقط به آئورا، الهه تیتان نسیم و هوای تازه صبح زود می گفت تا او را در طول تلاش های شکار خنک کند، خدمتکار این را به پروکریس که قبلاً مشکوک بود گزارش داد. پروکریس دفعه بعد که سفالوس به شکار رفت به دنبال او رفت و با شنیدن صدای آئورا به درون بیشه پرید. سفالوس که فکر می کرد او یک حیوان وحشی است، با یک تیر به او شلیک کرد و او را کشت. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفداستان پروکریس از آتن شروع می شود. او سومین دختر ارختئوس پادشاه آتن و پراکسیته بود. پروکریس در ادامه با سفالوس، شاهزاده فوکیس ازدواج کرد. حداقل شش روایت مختلف از داستان پروکریس وجود دارد. سفالوس به مدت هشت سال از خانه دور شد زیرا می خواست وفاداری پروکریس را به خود آزمایش کند. هنگامی که با لباس مبدل به خانه بازگشت، سفالوس موفق شد همسرش پروکریس را اغوا کند. او سپس به همسرش که بسیار متعجب شده بود فاش کرد که میل به خیانت او برای او روشن شده است.
پروکریس ابتدا از آتن به جنگل ها گریخت و در آنجا بخشی از همراهان آرتمیس شد. بعداً پروکریس در جزیره کرت پیدا شد. مینوس پادشاه کرت از مصیبت ناشی از جادوی همسرش پاسیفا رنج می برد که خشمگین از خیانت او باعث شده بود که نطفه او به موجودات سمی شبیه عقرب تبدیل شود و به این ترتیب هر عاشقی را که مینوس داشته باشد می کشد.
پروکریس شاه مینوس را با ریشه گیاهی درمان کرد. شاه مینوس برای قدردانی به او یک، سگ شکاری افسانه ای به نام لالپس، و نیزه ای که همیشه هدف را می زد، به او داد. پروکریس به آتن بازگشت و به نوبه خود، سفالوس را با ظاهر کردن خود به عنوان یک مرد جوان آزمایش کرد. پروکریس با لباس مبدل سفالوس را به مسابقه ای در شکار دعوت کرد و به راحتی با کمک لائلپس و نیزه او را شکست داد. سفالوس که می خواست سگ شکاری و نیزه را بخرد، مبلغ زیادی پول ارائه کرد. با این حال، پروکریس تنها در صورتی با فروش آنها موافقت می کند که سفالوس با او بخوابد، هنوز در لباس مبدل مرد. سفالوس که از اشتیاق او برای سگ و نیزه پیشی گرفته بود، موافقت کرد. پس از آن، پروکریس خود واقعی خود را آشکار کرد. این زوج آشتی کردند و پروکریس لائلپس و نیزه را به عنوان هدیه به شوهرش داد. با وجود آشتی آنها، پروکریس دیگر هرگز نتوانست از وفاداری شوهرش مطمئن باشد. یک روز، هنگامی که سفالوس برای شکار بیرون آمده بود، خدمتکار پروکریس شنید که او را کسی را صدا می زند و از کسی می خواهد که نزد او بیاید. اگرچه سخنان سفالوس کاملاً بی گناه بود، زیرا او فقط به آئورا، الهه تیتان نسیم و هوای تازه صبح زود می گفت تا او را در طول تلاش های شکار خنک کند، خدمتکار این را به پروکریس که قبلاً مشکوک بود گزارش داد. پروکریس دفعه بعد که سفالوس به شکار رفت به دنبال او رفت و با شنیدن صدای آئورا به درون بیشه پرید. سفالوس که فکر می کرد او یک حیوان وحشی است، با یک تیر به او شلیک کرد و او را کشت. [ ۱]
wiki: پروکریس