پروژه

/poroZe/

مترادف پروژه: برنامه، طرح، نقشه

برابر پارسی: زمینه، انگاره، پیشنهاد، برنامه، پیرنگ

معنی انگلیسی:
design, game, plan, project

فرهنگ فارسی

نقشه، طرح، لایحه، نیت، قصد، کارهای انجام شونده
( اسم ) ۱- طرح نقشه . ۲- طرح اولی نقش. اولیه .

فرهنگ معین

(پُ ژِ ) [ فر. ] (اِ. )۱ - طرح ، نقشه . ۲ - طرح و نقشة کارهایی که باید انجام شود.

فرهنگ عمید

طرح و نقشه ای که برای انجام یک کار در نظر گرفته می شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{project} [مدیریت-مدیریت پروژه] مجموعۀ فعالیت های موقت و هدفمند برای تولید محصول یا ارائۀ خدمت یا کسب نتایج مشخص با زمان و هزینه و منابع معین

دانشنامه عمومی

پروژه (فردوس). پروژهروستایی در دهستان برون بخش مرکزی شهرستان فردوس استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۳۳ نفر بوده است. [ ۱]
پروژه در فاصله ۲۵ کیلومتری شمال شهر فردوس قرار دارد و مردمش به گویش تونی صحبت می کنند.
عکس پروژه (فردوس)عکس پروژه (فردوس)عکس پروژه (فردوس)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

نقشه, طرح, لایحه, قصد, نیت

مترادف ها

projection (اسم)
تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان

project (اسم)
طرح، نقشه، پروژه، پروژه افکندن

فارسی به عربی

مشروع

پیشنهاد کاربران

پروژه ؛ گذاشتن وقت و انرژی جهت انجام یک عملیات زمانبندی شده و محاسبه شده بر مبنای یک طرح و نقشه ی از پیش تعیین شده.
پروسه ؛ منشعب از کلمه ی پِرِس به معنی صرف وقت و گذاشتن انرژی زیاد جهت انجام یک عملیات فشرده و تحت فشار با فرصت کم و زمان محدود و یا یک عملیات فکری و فیزیکی در کوتاه ترین زمان.
...
[مشاهده متن کامل]

پُرسه ؛ پرسش ، داد و ستد علمی جهت پر شدن
پَرسه ؛ پَرسه زنی ، پیاده روی جهت دریافت یا خرید چیزی
پِرسه ؛ پِرسه زنی ، مرتبط با مفهوم پِرس و فشار به معنی اعمال فشار و نیرو ، پیاده روی جهت فروش و پرداخت نمودن و دادن چیزی به بازار
درک بهتر مطالب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم ریشه و هم خانواده با کلمه ی فارس و پارس در متن زیر تبیین شده است ؛
پیزو الکترونیک ؛ تولید الکتریسیته و نیروی برق از طریق نیروی فشار حاصل از وزن اعمال شده از پیاده روی عابران
چراغ پیزوری ؛ Pezuri lamp
چراغ پیزوری در قدیم الایام به چراغ نفتی هایی گفته می شد که دارای مخزن ذخیره ی نفت بودند و با اهرم ایجاد فشاری که با تلمبه زدن دستی از طریق آن اهرم یک هوای فشرده شده روی سطح نفت در داخل مخزن برای تزریق سوخت به محل نازل سوخت و محل ایجاد شعله انجام می شد تا یک شعله ی قوی و دمنده ایجاد شود.
همچنین در تکنولوژی های روز جهان، اصطلاح پیزور الکترونیک، تکنولوژی می باشد که برای ایجاد نیروی برق از طریق نیروی فشاری که از راه رفتن عابران پیاده در پیاده رو ها ایجاد می شود الکتریسیته و برق تولید می کنند.
پیزوری ؛ به لحاظ مفهوم نهفته شده در ساختمان این کلمه از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات مرتبط با مفهوم کلمه ی push به معنی فشار دادن و هل دادن می باشد .
در زبان انگلیسی متضاد کلمه ی push به معنی هُل دادن و فشار دادن کلمه ی pull و pullift به معنی به سمت خود کشیدن و کشش می باشد.
روند تغییر ریخت و ایجاد کلمه ی پیزور در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف بدینصورت قابل تبیین است ؛
( پیزور ، پیسور ، پسر ، پاسار ، پاشار ، پیشور ، پوشر ، بوشر ، بوشهر ، فیشور ، فشردن ، فشار ، افشار ، افسار ، ابزار ، بازار ، بزرگ و. . . )
در تمام کلمات ذکر شده ی فوق مفهوم نیروی پوش کننده و پیشران در ابعاد کاربردی مختلف وجود دارد.
در واقع تمام کلمات ذکر شده شاخه و انشعابی از کلمه ی پارس و فارس به معنی دارای انرژی و توان می باشد.
از کلمه ی فارس و پارس کلمات بسیار زیادی در دایره و پهنه ی واژگان و دریای لغات با مفهوم مشترک نیرو و توان ایجاد شده است.
مثل ؛ ( پرستار پرستش پریز پرایس پاریس اپریزال پرایز پرزیدنت فریرز فرانسه رفرنس فِرنِس سیراف سفره سفر سِپَر اسپورت ساپورت اسپرم اسپرسو فُرجه فُرجینگ بروشور پروسه پروژه پرورش پُرسش پُرشه پرشیا پرشین فَرَج فَجر انفجار تفرج جیرفت پرنسس آپارات آپارتمان پُرس فُرس پروفسور پرافیت فرانسه پیروز بروز مبارزه بروس بروسلی برازجان بُرزو برزگر بذر ابزار برزن برزنت برزیل فرض فرصت پسر پاسارگاد پاشار بشر و فراوان از این دست کلمات. )
افسار ؛ مهار کردن و کنترل نیرویی که دارای فشار است.
کلمه ی پیزوری یعنی فشار دیده شده و استفاده شده و به کار خورده می باشد.
همچنین در یک موقعیت کاربردی دیگر به افراد پیر و مسن که سن و سالی از آنها گذشته باشد و تحت فشار دوران و زندگانی ناتوان شده باشند پیزوری گفته می شود.

تحقیقات
پروژه=نیت
لایحه - قصد - نیت
کارپایه، پودمان
پودمان
پروژه= افکندار؛ افکنده
ویدئوپروجکشن ( به معنای ابزار ) : نماافکن؛ نمافکن
توضیح اینکه وقتی در زبان فارسی به بن ماضی پسوند ار افزوده شود، آن را صفت مفعولی می سازد. افکند یا افکنش برابر دقیق واژه projection است بنابراین افکندار یعنی چیزی که روی زمینه ای بگذارند و معنای دقیق پروژه همین است.
کار
طرح
معادل ( ( کاربایه ) ) رو بیشتر از همه پسندیدم و دوست داشتم.
- توضیح بیشتر و یک نکته: بزرگوارانی که ( ( پیش ) ) رو در معادل هاشون استفاده کرده اند، شخصا این معادل ها رو نمی پسندم، چونکه هرچند از نظر تجزیه لغوی درسته، اما در عمل یک کاربایه از آغاز تا پایان یک فرایند رو در بر می گیره و مدام تکمیل و تکمیل تر می شه و اینطور نیست که در همون مرحله پیشین باقی بمونه. بنابراین پیشنهاد بنده کمترین هم ( ( کاربایه ) ) هست.
...
[مشاهده متن کامل]

پروژه =کار، کارگاه
کلنگ زدن
🇮🇷 واژه ی برنهاده: فرایاخت 🇮🇷
امروز پیشنهاد به چم پیشنمون / پیشنماد پیشگذار offer گرفته میشود اما پیشتر به چم پروژه و قرارداد بوده
عملیات
فر آهنگ ( فر_شکوه_ آهنگ_قصد و تصمیم_ )
پروژه به فرآیند آغاز تا پایان یک آهنگ و عزم استوار برای انجام کاری می گویند و واژه فرآهنگ برابر نهاد درستی برای واژه ی بیگانه ی پروژه می تواند باشد چه به چم آهنگ و قصد استوار و کارا برای انجام کاری می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه ی کاربایه ، کاربست و کاربایست نیز می توانند در کنار فرآهنگ به کار گرفته شوند.

کاربایه : کاری که باید انجام شود.
پیشنهاد دیگر : پیش اَنجام ( پیشَنجام ) پیش اَنگام
کاری که انجام آن از پیش یا پیشتر آغاز شده است.
برنامه ریزی / برنامه پردازی
آمیخته واژه ی �برنامه� یاد شده در بالا برابر نارسایی برای �پروژه� است؛ زیرا �پروژه� برنامه ای است که از پله ی کاری در سر پرورانده شده، فراتر رفته و در آستانه ی پذیرش و بکارگیری است یا بکار گرفته شده است. از همین رو، آمیخته واژه های �برنامه ریزی� و �برنامه پردازی� بویژه این دومی، جایگزین های بهتری برای آن است.
...
[مشاهده متن کامل]

دیگر برابرهای پیشنهاد شده در بالا ( زمینه، انگاره، پیشنهاد و پیرنگ ) را نیز چون کسی که سال های پی درپی، دست اندرکار ساخت و پرداختِ و کاربرد �پروژه� در زمینه های گوناگونی بوده، نارسا می بینم؛ بویژه آمیخته واژه ی �پیرنگ� که بیش تر در زمینه های هنری به آرش و مانشی دیگر کاربرد دارد و بگمانم واژه ای درخور برای ساخت و پرداخت واژه ای تازه برای �پروژه� نیست. از آن های دیگر ( زمینه، پیشنهاد و بویژه انگاره ) شاید بتوان با افزودن واژه هایی از ریشه ی ساختن، پرداختن و . . . ، واژه ای باز هم باریک تر از همه برای جایگزینی �پروژه� یافت.
از واژه های پیشنهاد شده از سوی دیگر کاربران نیز تنها آمیخته واژه ی�پیشاورد� را می پسندم و درست می دانم.

پیشاوَرد
به باور من، واژه ی پیشنهاد شده ی �پیشاورد� از سوی ایرزاد در بالا می تواند بخوبی جایگزین واژه ی از ریشه لاتینی �پروژه� شود. پیشنهاد دیگر وی: �کارپایه�را نادرست می دانم.
پروژه، با برگردان و هم خوانی با نزدیک ترین واژه برابر است با " پیش انجام" که پایان هر پروژه هم در به انجام بدون کم و کاست کاری می انجامدو کاری هم که در هر پروژه می شود زمینه ساز انجام کار پایانی است.
لایحه
پروژه
پیش نهاد دیگر : کاربایه
پروژه
project : pro - ject
pro = فَرا ، پیش
ject = یاخت از یاختن یا یاز از یازیدن
یاختن / یازیدن / آختن/ آزیدن / آهیختن / آهیزیدن / آهَنجیدن = بیرون کِشیدن ، بَرآمدن، بَرآییدن، بَرآوردن
پیشنهادات :
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - گرته برداری : فَرایاخت ، فَرایازه، فَراخت ، فَرازه ، فَراهیخت ، فراهیزه ، فراهنج ، فراهنجه
۲ - فَرآیه ( از فَراآمدن یا فَراآییدن که کوتاه شده و هماهنگ با گویش پارسی امروز : فَر - آی - ه )
۳ - بَرکِش ، فَراکِش
۴ - بَرآوره، فَرآور
۵ - پیشاوَرد

نقشه، طرح
پروژه
پیش انداز ، فراانداز
پیش یازه ، فرایاز
پیشازه ( کوتاهتر و روانتر است )
فَرآشان
پروژه=پیشجهته
پیش سازه
تلاش موقت در تعهد و تضمین خلق یک محصول یا خدمت منحصر به فرد، موقت به این معنی است که هر پروژه پایانی تعریف شده دارد و منحصر به فرد با این معنی است که محصول یا خدمت به شکلی مشخص و متمایز، از تمام محصولات یا خدمات مشابه متفاوت است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)