پروژه
/poroZe/
مترادف پروژه: برنامه، طرح، نقشه
برابر پارسی: زمینه، انگاره، پیشنهاد، برنامه، پیرنگ
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- طرح نقشه . ۲- طرح اولی نقش. اولیه .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
پروژه (فردوس). پروژهروستایی در دهستان برون بخش مرکزی شهرستان فردوس استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۳۳ نفر بوده است. [ ۱]
پروژه در فاصله ۲۵ کیلومتری شمال شهر فردوس قرار دارد و مردمش به گویش تونی صحبت می کنند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۳۳۳ نفر بوده است. [ ۱]
پروژه در فاصله ۲۵ کیلومتری شمال شهر فردوس قرار دارد و مردمش به گویش تونی صحبت می کنند.
wiki: پروژه (فردوس)
جدول کلمات
مترادف ها
تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان
طرح، نقشه، پروژه، پروژه افکندن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پودمان
پروژه= افکندار؛ افکنده
ویدئوپروجکشن ( به معنای ابزار ) : نماافکن؛ نمافکن
توضیح اینکه وقتی در زبان فارسی به بن ماضی پسوند ار افزوده شود، آن را صفت مفعولی می سازد. افکند یا افکنش برابر دقیق واژه projection است بنابراین افکندار یعنی چیزی که روی زمینه ای بگذارند و معنای دقیق پروژه همین است.
ویدئوپروجکشن ( به معنای ابزار ) : نماافکن؛ نمافکن
توضیح اینکه وقتی در زبان فارسی به بن ماضی پسوند ار افزوده شود، آن را صفت مفعولی می سازد. افکند یا افکنش برابر دقیق واژه projection است بنابراین افکندار یعنی چیزی که روی زمینه ای بگذارند و معنای دقیق پروژه همین است.
کار
طرح
معادل ( ( کاربایه ) ) رو بیشتر از همه پسندیدم و دوست داشتم.
- توضیح بیشتر و یک نکته: بزرگوارانی که ( ( پیش ) ) رو در معادل هاشون استفاده کرده اند، شخصا این معادل ها رو نمی پسندم، چونکه هرچند از نظر تجزیه لغوی درسته، اما در عمل یک کاربایه از آغاز تا پایان یک فرایند رو در بر می گیره و مدام تکمیل و تکمیل تر می شه و اینطور نیست که در همون مرحله پیشین باقی بمونه. بنابراین پیشنهاد بنده کمترین هم ( ( کاربایه ) ) هست.
... [مشاهده متن کامل]
- توضیح بیشتر و یک نکته: بزرگوارانی که ( ( پیش ) ) رو در معادل هاشون استفاده کرده اند، شخصا این معادل ها رو نمی پسندم، چونکه هرچند از نظر تجزیه لغوی درسته، اما در عمل یک کاربایه از آغاز تا پایان یک فرایند رو در بر می گیره و مدام تکمیل و تکمیل تر می شه و اینطور نیست که در همون مرحله پیشین باقی بمونه. بنابراین پیشنهاد بنده کمترین هم ( ( کاربایه ) ) هست.
... [مشاهده متن کامل]
پروژه =کار، کارگاه
کلنگ زدن
🇮🇷 واژه ی برنهاده: فرایاخت 🇮🇷
امروز پیشنهاد به چم پیشنمون / پیشنماد پیشگذار offer گرفته میشود اما پیشتر به چم پروژه و قرارداد بوده
عملیات
فر آهنگ ( فر_شکوه_ آهنگ_قصد و تصمیم_ )
پروژه به فرآیند آغاز تا پایان یک آهنگ و عزم استوار برای انجام کاری می گویند و واژه فرآهنگ برابر نهاد درستی برای واژه ی بیگانه ی پروژه می تواند باشد چه به چم آهنگ و قصد استوار و کارا برای انجام کاری می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی کاربایه ، کاربست و کاربایست نیز می توانند در کنار فرآهنگ به کار گرفته شوند.
پروژه به فرآیند آغاز تا پایان یک آهنگ و عزم استوار برای انجام کاری می گویند و واژه فرآهنگ برابر نهاد درستی برای واژه ی بیگانه ی پروژه می تواند باشد چه به چم آهنگ و قصد استوار و کارا برای انجام کاری می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
واژه ی کاربایه ، کاربست و کاربایست نیز می توانند در کنار فرآهنگ به کار گرفته شوند.
کاربایه : کاری که باید انجام شود.
پیشنهاد دیگر : پیش اَنجام ( پیشَنجام ) پیش اَنگام
کاری که انجام آن از پیش یا پیشتر آغاز شده است.
پیشنهاد دیگر : پیش اَنجام ( پیشَنجام ) پیش اَنگام
کاری که انجام آن از پیش یا پیشتر آغاز شده است.
برنامه ریزی / برنامه پردازی
آمیخته واژه ی �برنامه� یاد شده در بالا برابر نارسایی برای �پروژه� است؛ زیرا �پروژه� برنامه ای است که از پله ی کاری در سر پرورانده شده، فراتر رفته و در آستانه ی پذیرش و بکارگیری است یا بکار گرفته شده است. از همین رو، آمیخته واژه های �برنامه ریزی� و �برنامه پردازی� بویژه این دومی، جایگزین های بهتری برای آن است.
... [مشاهده متن کامل]
دیگر برابرهای پیشنهاد شده در بالا ( زمینه، انگاره، پیشنهاد و پیرنگ ) را نیز چون کسی که سال های پی درپی، دست اندرکار ساخت و پرداختِ و کاربرد �پروژه� در زمینه های گوناگونی بوده، نارسا می بینم؛ بویژه آمیخته واژه ی �پیرنگ� که بیش تر در زمینه های هنری به آرش و مانشی دیگر کاربرد دارد و بگمانم واژه ای درخور برای ساخت و پرداخت واژه ای تازه برای �پروژه� نیست. از آن های دیگر ( زمینه، پیشنهاد و بویژه انگاره ) شاید بتوان با افزودن واژه هایی از ریشه ی ساختن، پرداختن و . . . ، واژه ای باز هم باریک تر از همه برای جایگزینی �پروژه� یافت.
از واژه های پیشنهاد شده از سوی دیگر کاربران نیز تنها آمیخته واژه ی�پیشاورد� را می پسندم و درست می دانم.
آمیخته واژه ی �برنامه� یاد شده در بالا برابر نارسایی برای �پروژه� است؛ زیرا �پروژه� برنامه ای است که از پله ی کاری در سر پرورانده شده، فراتر رفته و در آستانه ی پذیرش و بکارگیری است یا بکار گرفته شده است. از همین رو، آمیخته واژه های �برنامه ریزی� و �برنامه پردازی� بویژه این دومی، جایگزین های بهتری برای آن است.
... [مشاهده متن کامل]
دیگر برابرهای پیشنهاد شده در بالا ( زمینه، انگاره، پیشنهاد و پیرنگ ) را نیز چون کسی که سال های پی درپی، دست اندرکار ساخت و پرداختِ و کاربرد �پروژه� در زمینه های گوناگونی بوده، نارسا می بینم؛ بویژه آمیخته واژه ی �پیرنگ� که بیش تر در زمینه های هنری به آرش و مانشی دیگر کاربرد دارد و بگمانم واژه ای درخور برای ساخت و پرداخت واژه ای تازه برای �پروژه� نیست. از آن های دیگر ( زمینه، پیشنهاد و بویژه انگاره ) شاید بتوان با افزودن واژه هایی از ریشه ی ساختن، پرداختن و . . . ، واژه ای باز هم باریک تر از همه برای جایگزینی �پروژه� یافت.
از واژه های پیشنهاد شده از سوی دیگر کاربران نیز تنها آمیخته واژه ی�پیشاورد� را می پسندم و درست می دانم.
پیشاوَرد
به باور من، واژه ی پیشنهاد شده ی �پیشاورد� از سوی ایرزاد در بالا می تواند بخوبی جایگزین واژه ی از ریشه لاتینی �پروژه� شود. پیشنهاد دیگر وی: �کارپایه�را نادرست می دانم.
به باور من، واژه ی پیشنهاد شده ی �پیشاورد� از سوی ایرزاد در بالا می تواند بخوبی جایگزین واژه ی از ریشه لاتینی �پروژه� شود. پیشنهاد دیگر وی: �کارپایه�را نادرست می دانم.
پروژه، با برگردان و هم خوانی با نزدیک ترین واژه برابر است با " پیش انجام" که پایان هر پروژه هم در به انجام بدون کم و کاست کاری می انجامدو کاری هم که در هر پروژه می شود زمینه ساز انجام کار پایانی است.
لایحه
پروژه
پیش نهاد دیگر : کاربایه
پیش نهاد دیگر : کاربایه
پروژه
project : pro - ject
pro = فَرا ، پیش
ject = یاخت از یاختن یا یاز از یازیدن
یاختن / یازیدن / آختن/ آزیدن / آهیختن / آهیزیدن / آهَنجیدن = بیرون کِشیدن ، بَرآمدن، بَرآییدن، بَرآوردن
پیشنهادات :
... [مشاهده متن کامل]
۱ - گرته برداری : فَرایاخت ، فَرایازه، فَراخت ، فَرازه ، فَراهیخت ، فراهیزه ، فراهنج ، فراهنجه
۲ - فَرآیه ( از فَراآمدن یا فَراآییدن که کوتاه شده و هماهنگ با گویش پارسی امروز : فَر - آی - ه )
۳ - بَرکِش ، فَراکِش
۴ - بَرآوره، فَرآور
۵ - پیشاوَرد
pro = فَرا ، پیش
ject = یاخت از یاختن یا یاز از یازیدن
یاختن / یازیدن / آختن/ آزیدن / آهیختن / آهیزیدن / آهَنجیدن = بیرون کِشیدن ، بَرآمدن، بَرآییدن، بَرآوردن
پیشنهادات :
... [مشاهده متن کامل]
۱ - گرته برداری : فَرایاخت ، فَرایازه، فَراخت ، فَرازه ، فَراهیخت ، فراهیزه ، فراهنج ، فراهنجه
۲ - فَرآیه ( از فَراآمدن یا فَراآییدن که کوتاه شده و هماهنگ با گویش پارسی امروز : فَر - آی - ه )
۳ - بَرکِش ، فَراکِش
۴ - بَرآوره، فَرآور
۵ - پیشاوَرد
نقشه، طرح
پروژه
پیش انداز ، فراانداز
پیش یازه ، فرایاز
پیشازه ( کوتاهتر و روانتر است )
پیش انداز ، فراانداز
پیش یازه ، فرایاز
پیشازه ( کوتاهتر و روانتر است )
فَرآشان
پروژه=پیشجهته
پیش سازه
تلاش موقت در تعهد و تضمین خلق یک محصول یا خدمت منحصر به فرد، موقت به این معنی است که هر پروژه پایانی تعریف شده دارد و منحصر به فرد با این معنی است که محصول یا خدمت به شکلی مشخص و متمایز، از تمام محصولات یا خدمات مشابه متفاوت است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)