پروچید
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی.
پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن
پُرچ؛ عمل پر نمودن ظرف که در زبان انگلیسی به مفهوم خرید با نگارش purchase در حال استفاده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
پِرچی؛ یا بِرْچی از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها در تکمیل ایجاد مفاهیم کلمات به مفهوم نیاز به دریافت و پر شدن به مفهوم گرسنه که در زبان کرمانجی در حال استفاده می باشد.
پِروچ؛ در بُعد مادی به مفهوم انسان ثروتمند و غنی یا مکانی دارای منابع و معادن یا دشت حاصلخیز. و در بُعد معرفتی و فلسفی به مفهوم عالم حکیم و دانشمند و انسان سرشار از علم.
پروچیستا؛ کلمه ای با کاربرد نام گذاری برای افراد یا نامی برای استفاده در اسم یا فامیل برای انسانهای عالم و دانشمند.
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی.
پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که انسان اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد.
پارچه؛ یا پُرچه به مفهوم پوششی دوخت و دوز شده که خودمان یا چیزی را در آن پُرچ کنیم.
پرچانه؛ اشاره دارد به انسان بسیار پر حرف که شنونده را از شنیدن حرف زیاد پِرچیه می کند.
پارچین؛ مکانی پر شده از امکانات
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان اقلیم و سرزمین قابل سکونت برای پِرچ نمودن یا پرش نمودن و پر کردن
پَرچْ؛ عمل پر نمودن سوراخ جهت اتصال دو سطح به همدیگر برای ایجاد یک فضا برای پر نمودن چیزی.
پرچینگ؛ عمل پرچینگ در صنعت به مفهوم جایگزینی یک گاز قابل اشتعال با یک گاز بی اثر و بی خطر مثل ازت یا نیتروژن
پارچ؛ ظرفی برای پُرچ کردن یا پُرشْ کردن
پُرچ؛ عمل پر نمودن ظرف که در زبان انگلیسی به مفهوم خرید با نگارش purchase در حال استفاده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
پِرچی؛ یا بِرْچی از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها در تکمیل ایجاد مفاهیم کلمات به مفهوم نیاز به دریافت و پر شدن به مفهوم گرسنه که در زبان کرمانجی در حال استفاده می باشد.
پِروچ؛ در بُعد مادی به مفهوم انسان ثروتمند و غنی یا مکانی دارای منابع و معادن یا دشت حاصلخیز. و در بُعد معرفتی و فلسفی به مفهوم عالم حکیم و دانشمند و انسان سرشار از علم.
پروچیستا؛ کلمه ای با کاربرد نام گذاری برای افراد یا نامی برای استفاده در اسم یا فامیل برای انسانهای عالم و دانشمند.
پروچید؛ مفهوم این کلمه اشاره به مکان یا سرزمین و اقلیمی آباد شده دارد که پر شده باشد از تجمعات انسانی.
پِرچیه؛ اصطلاح پرچیه شدن، حالتی که انسان اشباع شده باشد از چیزی به مفهوم بیزاری و امتناع از دریافت چیز زیاد.
پارچه؛ یا پُرچه به مفهوم پوششی دوخت و دوز شده که خودمان یا چیزی را در آن پُرچ کنیم.
پرچانه؛ اشاره دارد به انسان بسیار پر حرف که شنونده را از شنیدن حرف زیاد پِرچیه می کند.
پارچین؛ مکانی پر شده از امکانات
پارچکان؛ اشاره دارد به یک مکان اقلیم و سرزمین قابل سکونت برای پِرچ نمودن یا پرش نمودن و پر کردن
پَرچْ؛ عمل پر نمودن سوراخ جهت اتصال دو سطح به همدیگر برای ایجاد یک فضا برای پر نمودن چیزی.
پرچینگ؛ عمل پرچینگ در صنعت به مفهوم جایگزینی یک گاز قابل اشتعال با یک گاز بی اثر و بی خطر مثل ازت یا نیتروژن