پروه

لغت نامه دهخدا

پروه. [ پ َرْ وَ / وِ ] ( اِ ) هر چیزی که در تاخت و تاراج و جنگ و شبیخون از دشمن بدست آرند. هرچه در کارزار از دشمن گیرند. غنیمت فیی :
آن جگرگوشه یاقوت که از کان خیزد
در شبیخون سخا پروه ٔیغمای تو باد.
شرف الدین شفروه ( از جهانگیری ).
ظاهراً این کلمه در این شعر به این معنی محرف بُرده است. || چادر. چادرشب. || پروین و آن چند ستاره است در کوهان ثور. ثریا. پَرَن.

فرهنگ معین

(پَ وَ ) (اِ. ) ۱ - غنیمت ، هر چیزی که از جنگ و تاراج بدست آید. ۲ - ستارة پروین . ۳ - چادرشب .

فرهنگ عمید

= پروین

گویش مازنی

/parve/ گوسفند بسیار چاق

پیشنهاد کاربران

دست برد
به گویش بختیاری یعنی وصله و پینه لباس
پَروَه: و۱ژ ه ای است اوستایی، برابر با:
۱ ) آشکار، روشن
۲ ) دلیل، برهان
۳ ) ستاره پروین
۴ ) چادرشب
۵ ) غنیمت
پَروِه: در برخی گویش ها : فربه و چاق
پُروه: سوارکار تیز رو و پیروز

بپرس