پَروَردِش ( پَرودَرِش ) - واژه مشتق اوستایی ( parv. dərəs )
گاهی به فَرنام ( لقب ) در اوستا: همکار سروش می دانند: سَرَ اوشاوَرِز!
گاهی به فَرنام ( لقب ) : کَهرکَتاس خوانده می شود!
هنوز هم در گیلان به آوازِ ماکیان " کَرکَتاس" می گویند!
... [مشاهده متن کامل]
ایرانیان، " خروس" را پرنده ای خوش شگون و وَرجاوند ( مقدس ) می دانستند؛ زیرا، نوید دهنده روشناییِ صبح و بیداری و چالاکی بوده است و بر اساس آن، روز خود را شروع می کردند و خروس نمادی برای سَرِ وقت بودن و خوش زمان بودن ( on time ) بود!
( ( مانند: خروس بی محل >>> کنایه از آدم ناحسابی که کاری بی موقع نابجا ( بی جا ) انجام دهد!
خروس خوان: هنگامی که خروس شروع به خواندن می کند، صبحِ زود، سحرگاه، سپیده دَم، بامدادان -
سَرِ وقت، به موقع ( به هنگام ) ، خوش قول، خوش وقت ) )
همچنین در وَندیداد ( فَرگَرد 18 - بند13 تا 16 ) آمده است:
پروردش، مرغی ( پرنده ای ) ایزدی و وَرجاوَند ( مقدس ) است
خویشکاری اش ( وظیفه اش ) :
این مرغ، نماینده ی ایزد سروش بر روی زمین و فروغ روز را از پیش می بیند و با آواز خود می خروشد ( برای همین به او خروس یا خروش می گویند ) و مژده ی دمیدن بامداد را می دهد و مردمان را به بیداری و نیایش و کار و کوشش فرامی خواند و هماورد ( رقیب ) بوشاسب دیو ( دیو تنبلی و کاهلی ) است و با او به نبرد می پردازد!
پَروَرد ( پَرو ) : رسیدن، کامل شدن، پختن - پَروار شدن، پرورش یافتن -
تیمار و مراقبت کردن، پاسداری، نگهبانی، جانپاسی!
ــِــ ش ( دَرِش ) : پرنده، پرواز کننده -
پسوند اسم و نام ساز - مانند: کوشش، سازش، روش، پویش، پایش، گویش، گزینش، ویرایش ( از مصدر ویراستن ) ، کاوِش ( از مصدر کاویدن )
معنی: پرنده پیش بین، دوراندیش، هوشیار و بیدار کننده، آگاهی دهنده، روشن بینی، بیدار دلی! -
با جَنَم، جوهردار - باتجربه، پخته، ماهر، این کاره، کاردان، آزموده، کاربَلَد، کارکُشته، کاربَشول، آبدیده! -
تَناوَر، نیرومند، زورمند، قوی، مقتدر، وَرزیده، پَروَرده، هِرکول! - شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، سورِن! -
پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، یاریگر، یار و یاور، پشت و پناه، کمک دهنده - رادمرد، جوانمرد، بزرگوار، بخشنده، نیکوکار
گاهی به فَرنام ( لقب ) در اوستا: همکار سروش می دانند: سَرَ اوشاوَرِز!
گاهی به فَرنام ( لقب ) : کَهرکَتاس خوانده می شود!
هنوز هم در گیلان به آوازِ ماکیان " کَرکَتاس" می گویند!
... [مشاهده متن کامل]
ایرانیان، " خروس" را پرنده ای خوش شگون و وَرجاوند ( مقدس ) می دانستند؛ زیرا، نوید دهنده روشناییِ صبح و بیداری و چالاکی بوده است و بر اساس آن، روز خود را شروع می کردند و خروس نمادی برای سَرِ وقت بودن و خوش زمان بودن ( on time ) بود!
( ( مانند: خروس بی محل >>> کنایه از آدم ناحسابی که کاری بی موقع نابجا ( بی جا ) انجام دهد!
خروس خوان: هنگامی که خروس شروع به خواندن می کند، صبحِ زود، سحرگاه، سپیده دَم، بامدادان -
سَرِ وقت، به موقع ( به هنگام ) ، خوش قول، خوش وقت ) )
همچنین در وَندیداد ( فَرگَرد 18 - بند13 تا 16 ) آمده است:
پروردش، مرغی ( پرنده ای ) ایزدی و وَرجاوَند ( مقدس ) است
خویشکاری اش ( وظیفه اش ) :
این مرغ، نماینده ی ایزد سروش بر روی زمین و فروغ روز را از پیش می بیند و با آواز خود می خروشد ( برای همین به او خروس یا خروش می گویند ) و مژده ی دمیدن بامداد را می دهد و مردمان را به بیداری و نیایش و کار و کوشش فرامی خواند و هماورد ( رقیب ) بوشاسب دیو ( دیو تنبلی و کاهلی ) است و با او به نبرد می پردازد!
پَروَرد ( پَرو ) : رسیدن، کامل شدن، پختن - پَروار شدن، پرورش یافتن -
تیمار و مراقبت کردن، پاسداری، نگهبانی، جانپاسی!
ــِــ ش ( دَرِش ) : پرنده، پرواز کننده -
پسوند اسم و نام ساز - مانند: کوشش، سازش، روش، پویش، پایش، گویش، گزینش، ویرایش ( از مصدر ویراستن ) ، کاوِش ( از مصدر کاویدن )
معنی: پرنده پیش بین، دوراندیش، هوشیار و بیدار کننده، آگاهی دهنده، روشن بینی، بیدار دلی! -
با جَنَم، جوهردار - باتجربه، پخته، ماهر، این کاره، کاردان، آزموده، کاربَلَد، کارکُشته، کاربَشول، آبدیده! -
تَناوَر، نیرومند، زورمند، قوی، مقتدر، وَرزیده، پَروَرده، هِرکول! - شجاع، دلیر، دلاور، پهلوان، سورِن! -
پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، یاریگر، یار و یاور، پشت و پناه، کمک دهنده - رادمرد، جوانمرد، بزرگوار، بخشنده، نیکوکار