پرواز بر فراز آشیانه فاخته ( به انگلیسی: One Flew Over the Cuckoo's Nest ) رمانی است که کن کیسی، نویسنده آمریکایی، به سال ۱۹۶۲ نگاشته است. رمان در بیمارستانی روانی در ایالت اورگن آمریکا می گذرد و حاوی نگاهیست به ساختارهای قدرت در سازمان ها. همچنین رمان به نقد مکتب روان شناسی رفتارگرایی می پردازد و اصول انسانی را می ستاید. نویسنده داستان مدتی را به عنوان کارمند بیمارستان روانی در منلو پارک کالیفرنیا سپری کرده بود و نسبت به بیماران روانی احساس همدردی می کرد. این رمان ابتدا در سال ۱۹۶۳ به صورت نمایشنامه درآمد، اما برداشت بسیار مشهورتر آن، فیلم دیوانه از قفس پرید است که در سال ۱۹۷۵ با کارگردانی میلوش فورمن و بازی جک نیکلسون بر اساس این داستان ساخته شده است. این فیلم برنده ۵ جایزه اسکار شد.
... [مشاهده متن کامل]
مجله تایم این رمان را جزو ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان بین سالهای ۱۹۲۳ و ۲۰۰۵ انتخاب کرده است.
نام اصلی رمان One Flew Over the Cuckoo's Nest یا به فارسی یکی از روی آشیانه فاخته پرید است که در فارسی به نام دیوانه از قفس پرید و پرواز بر فراز آشیانه فاخته ترجمه شده است.
آشیانهٔ فاخته در زبان انگلیسی استعاره ای است از بیمارستان روانپزشکی. همچنین این نام بخشی از یک شعر کودکانه است:
در کتاب شخصیت سرخ پوست، این ترانه را از کودکی خود به یاد می آورده است؛ و نیز وجه تسمیه: دو نفر به دلایل مختلف مردند، و دیگری آزاد شد.
داستان از زبان بیمار روانی دورگه سرخپوست - سفیدپوست قوی هیکل اما بی جربزه ای به نام «چیف برامدون» روایت می شود. برامدون وظیفه نظافت راهروها و سالنهای بخش را دارد و به همین خاطر لقبش «چیف بروم» ( Broom به معنی جاروب ) شده است. چون برامدون خودش را به کری و لالی زده است می تواند به رازهای بین کارکنان آسایشگاه پی ببرد. پدر برامدون رئیس یکی از قبایل سرخپوست بوده که با زنی سفیدپوست ( مادر چیف برامدون ) ازدواج کرده بود. در پی احداث سد آبی بر رودخانه کلمبیا قبیله چیف از سکونتگاهشان بیرون رانده شده اند و پدر برامدون نیز که زمانی قوی هیکل و شجاع بود به مردی شکست خورده و الکلی تبدیل شده است. برامدون از قدیمترین بیماران روانی آسایشگاه است و با وجود سابقه ورزشکاری و یادگیری الکترونیک، پس از شرکت در جنگ جهانی دوم به بیماری روانی مبتلا شده است. برامدون گاهگاهی از دنیای واقع کاملاً بریده می شود و به گفته خودش «در مه غلیظ فرومی رود». آسایشگاه روانی به ظاهر زیر نظر یک دکتر روانشناس اداره می شود اما قدرت واقعی در دست «پرستار بزرگ» هست. «پرستار رچد»، ( به انگلیسی Mildred Ratched ) مشهور به پرستار بزرگ، پرستاری ۵۰ ساله و مجرد هست که با انضباطی بسیار خشک، و با منکوب کردن بیماران و کارکنان و شرمسارکردن آن ها در برابر دیگران، همه چیز را ( حتی دکتر روانشناس را ) تحت کنترل دارد و آسایشگاه را با کمترین نیروی انسانی در مقایسه با آسایشگاه های مشابه اداره می کند. زیردستان فرمانبر پرستار رچد از سه کارمند سیاه پوست و یک دختر پرستار جوان مجرد تشکیل شده است. نام رچد ( Ratched ) یادآور Ratchet ( چرخ جغجغه ) هست که تنها در یک جهت اجازه چرخش می دهد و با هر حرکتی باعث سفت تر شدن طناب مهار می شود. قهرمان اصلی داستان یک زندانی عادی به نام «رندال مک مورفی» هست. مک مورفی از کهنه سربازهای جنگ کره هست که به جرم تجاوز، به دلیل همخوابگی با دختری جوان تر از حد قانونی، محکوم به زندان شده است اما برای فرار از کار اجباری در زندان معمولی ادعای دیوانگی کرده است تا بتواند دوران بی دردسری را در آسایشگاه روانی بگذراند. به زودی شخصیت پر انرژی مک مورفی و شخصیت سرد و خشک پرستار رچد با هم برخورد می کنند. «مک مورفی» سلطه «مادرسالارانه» پرستار بزرگ و جو غیر دوستانه، ناشاد و پر از استرس آسایشگاه را نمی پسندد و تغییراتی را در اداره آسایشگاه خواستار می شود که به بهانه های مختلف با مخالفت و مقاومت «پرستار بزرگ» روبرو می شود.
... [مشاهده متن کامل]
مجله تایم این رمان را جزو ۱۰۰ رمان برتر انگلیسی زبان بین سالهای ۱۹۲۳ و ۲۰۰۵ انتخاب کرده است.
نام اصلی رمان One Flew Over the Cuckoo's Nest یا به فارسی یکی از روی آشیانه فاخته پرید است که در فارسی به نام دیوانه از قفس پرید و پرواز بر فراز آشیانه فاخته ترجمه شده است.
آشیانهٔ فاخته در زبان انگلیسی استعاره ای است از بیمارستان روانپزشکی. همچنین این نام بخشی از یک شعر کودکانه است:
در کتاب شخصیت سرخ پوست، این ترانه را از کودکی خود به یاد می آورده است؛ و نیز وجه تسمیه: دو نفر به دلایل مختلف مردند، و دیگری آزاد شد.
داستان از زبان بیمار روانی دورگه سرخپوست - سفیدپوست قوی هیکل اما بی جربزه ای به نام «چیف برامدون» روایت می شود. برامدون وظیفه نظافت راهروها و سالنهای بخش را دارد و به همین خاطر لقبش «چیف بروم» ( Broom به معنی جاروب ) شده است. چون برامدون خودش را به کری و لالی زده است می تواند به رازهای بین کارکنان آسایشگاه پی ببرد. پدر برامدون رئیس یکی از قبایل سرخپوست بوده که با زنی سفیدپوست ( مادر چیف برامدون ) ازدواج کرده بود. در پی احداث سد آبی بر رودخانه کلمبیا قبیله چیف از سکونتگاهشان بیرون رانده شده اند و پدر برامدون نیز که زمانی قوی هیکل و شجاع بود به مردی شکست خورده و الکلی تبدیل شده است. برامدون از قدیمترین بیماران روانی آسایشگاه است و با وجود سابقه ورزشکاری و یادگیری الکترونیک، پس از شرکت در جنگ جهانی دوم به بیماری روانی مبتلا شده است. برامدون گاهگاهی از دنیای واقع کاملاً بریده می شود و به گفته خودش «در مه غلیظ فرومی رود». آسایشگاه روانی به ظاهر زیر نظر یک دکتر روانشناس اداره می شود اما قدرت واقعی در دست «پرستار بزرگ» هست. «پرستار رچد»، ( به انگلیسی Mildred Ratched ) مشهور به پرستار بزرگ، پرستاری ۵۰ ساله و مجرد هست که با انضباطی بسیار خشک، و با منکوب کردن بیماران و کارکنان و شرمسارکردن آن ها در برابر دیگران، همه چیز را ( حتی دکتر روانشناس را ) تحت کنترل دارد و آسایشگاه را با کمترین نیروی انسانی در مقایسه با آسایشگاه های مشابه اداره می کند. زیردستان فرمانبر پرستار رچد از سه کارمند سیاه پوست و یک دختر پرستار جوان مجرد تشکیل شده است. نام رچد ( Ratched ) یادآور Ratchet ( چرخ جغجغه ) هست که تنها در یک جهت اجازه چرخش می دهد و با هر حرکتی باعث سفت تر شدن طناب مهار می شود. قهرمان اصلی داستان یک زندانی عادی به نام «رندال مک مورفی» هست. مک مورفی از کهنه سربازهای جنگ کره هست که به جرم تجاوز، به دلیل همخوابگی با دختری جوان تر از حد قانونی، محکوم به زندان شده است اما برای فرار از کار اجباری در زندان معمولی ادعای دیوانگی کرده است تا بتواند دوران بی دردسری را در آسایشگاه روانی بگذراند. به زودی شخصیت پر انرژی مک مورفی و شخصیت سرد و خشک پرستار رچد با هم برخورد می کنند. «مک مورفی» سلطه «مادرسالارانه» پرستار بزرگ و جو غیر دوستانه، ناشاد و پر از استرس آسایشگاه را نمی پسندد و تغییراتی را در اداره آسایشگاه خواستار می شود که به بهانه های مختلف با مخالفت و مقاومت «پرستار بزرگ» روبرو می شود.