پروا
/parvA/
مترادف پروا: باک، بیم، ترس، جبن، خوف، دهشت، رعب، محابا، مهابت، وحشت، هراس، هول، احتیاط، ملاحظه، اعتنا، التفات، توجه، میل، آهنگ، عزم، قصد، اشتیاق، رغبت، هوا، هوس، تاب، تحمل، توان، طاقت، یارا
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: هراس، بیم، فرصت و زمان پرداختن به کاری، فراغت و آسایش، توجه و التفات، ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه خاطر، توجه، ملاحظه
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
جوان و شوخ و فراموشکار و ناپرواست
زمان زمان ز من خسته اش که یاد دهد.
امیرخسرو.
سرّ این نکته مگر شمع برآرد بزبان ورنه پروانه ندارد بسخن پروائی.
حافظ.
نیست پروا تلخکامان را ز تلخیهای عشق آب دریا در مذاق ماهی دریا خوشست.
صائب.
داد ما آن شوخ بی پروا ندادبس که بی پرواست داد ما نداد.
نیست پروای عدم دل زده هستی را
از قفس مرغ به هرجا که رود بستان است.
صائب.
هیچت اندیشه ز سوز دل ما نیست بلی شمع از سوزش پروانه چه پروا دارد.
کمالی.
شکستگان ز حوادث غمی نمی دارندکه تخته پاره ز طوفان نمی کند پروا.
وحید.
|| فراغت. فراغ. آرام. ( اسدی ). سکون. قرار : ابوسعد آنکه از گیتی بدو پرگست شد بدها
مظفر آنکه شمشیرش ببرد از دشمنان پروا.
دقیقی.
قمر ز قبضه شمشیر تست ناایمن زحل ز پیکر پیکان تست ناپروا.
معزّی.
از نهیبت ستاره بی آرام در رکابت زمانه ناپروای.
انوری.
ربود چشم و رخ و زلف آن بت رعنایکی قرار و دوم طاقت و سوم پروا.
مولوی ( ؟ ) ( از جهانگیری ).
هر آن پروانه کو شمع ترا دیدشبش خوشتر ز روز آمد بسیما
همی پرّد بگرد شمع حسنت
بروز و شب نگیرد هیچ پروا.
مولوی ( از جهانگیری ).
|| اندیشه. توجه. التفات. هوی. سر. برگ. تذکر. بیاد آمدن. ( اوبهی ). رعایت جانب کسی. پرداختن به. قصد. عزم. ( برهان ) : هر زمان گویی ز عشق من بجان پرداختی
این سخن باشد؟ مرا پروای جانست از غمت ؟.
خاقانی.
درویش نمی پرسی و ترسم که نباشداندیشه آمرزش و پروای ثوابت.
حافظ.
گفت [ رابعه ] اکنون این چنین کسی که این ماتم در پیش دارد چگونه او را پروای عروسی بود. ( تذکرةالاولیاء عطار ).چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه.
حافظ.
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست کز وی و جام میم نیست به کس پروائی.
حافظ.
بکوی عاشقان آی ار سر سودای ما داری بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- ترس هراس بیم باک محابا مهابت رعبت خوف جبن . ۲- تاب توان طاقت تحمل . ۳- فرصت وقت و زمان مستعد برای امری . ۴- رغبت میل . ۵- پرداختن به ... رعایت جانب کسی توجه التفات میل . ۶- اندیشه تذکر . ۷- قصد عزم . ۸- آرام فراغ فراغت سکون قرار .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی، مجاز] توجه، اعتنا.
۳. [قدیمی] میل، رغبت.
۴. [قدیمی] طاقت، شکیبایی.
۵. [قدیمی] صبروقرار، آرام.
* پروا داشتن: (مصدر لازم )
۱. باک داشتن، ترس داشتن.
۲. [قدیمی] میل ورغبت داشتن.
۳. [قدیمی، مجاز] التفات و توجه داشتن: سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی (حافظ:۹۷۸ ).
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
پروا ( به انگلیسی: Purwa ) یک منطقهٔ مسکونی در هند است که در بخش اونائو واقع شده است. [ ۱] پروا ۲۱٬۱۹۵ نفر جمعیت دارد و ۱۲۹ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: پروا
مترادف ها
وحشت، هراس، خوف، بیم، ترس، پروا
توجه، غم، بیم، مواظبت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، مراقبت، پروا، دلواپسی غم
علاقه، بابت، بستگی، پروا، ربط
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تمایل. هوش و حواس. نیم نگاه
اما اگر با حرف اضافه ( از ) بیاید به چم نگرانی از چیزی است
بی پروا را به هر دو شکل می توان معنی کرد:بدون نگرانی از چیزی. . . یا بدون نیم نگاه به چیزی
اما اگر با حرف اضافه ( از ) بیاید به چم نگرانی از چیزی است
بی پروا را به هر دو شکل می توان معنی کرد:بدون نگرانی از چیزی. . . یا بدون نیم نگاه به چیزی
کل کلمات پر دار اخذ شده از پری که در عربی حوری و در انگلیسی فیری و در کل زبان های دنیا به یک شکل به معنی فرشته کوچک بالدار است که چیزی فرای زبان هاست و مشترک بین کل انسانیت …
پر از پری گرفته شده و کلمه سازی کرده
پروردگار
پروردن
پروانه … همگی از این لغت بین المللی است .
پر از پری گرفته شده و کلمه سازی کرده
پروردگار
پروردن
پروانه … همگی از این لغت بین المللی است .
پروا؛ بیم و امید
آرامش - صبر و قرار - شکیبا - حیا - فرصت - جسور
شرم و حیا
ترس، بیم، وحشت
اسم دختر
اسم دختر
پروا = پَر - وا
وا = باز
>> پَروا = پَرِ باز
پروا نداشتن یعنی میل و اشتیاق نداشتن یا میل و قدرت باز کردن پَر را براى پَرواز نداشتن.
وا = باز
>> پَروا = پَرِ باز
پروا نداشتن یعنی میل و اشتیاق نداشتن یا میل و قدرت باز کردن پَر را براى پَرواز نداشتن.
پروا
۱. بیم، ترس.
۲. [قدیمی، مجاز] توجه، اعتنا.
۳. [قدیمی] میل، رغبت.
۴. [قدیمی] طاقت، شکیبایی.
۵. [قدیمی] صبروقرار، آرام.
* پروا داشتن: ( مصدر لازم )
۱. باک داشتن، ترس داشتن.
... [مشاهده متن کامل]
۲. [قدیمی] میل ورغبت داشتن.
۳. [قدیمی، مجاز] التفات و توجه داشتن: سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی ( حافظ:۹۷۸
۱. بیم، ترس.
۲. [قدیمی، مجاز] توجه، اعتنا.
۳. [قدیمی] میل، رغبت.
۴. [قدیمی] طاقت، شکیبایی.
۵. [قدیمی] صبروقرار، آرام.
* پروا داشتن: ( مصدر لازم )
۱. باک داشتن، ترس داشتن.
... [مشاهده متن کامل]
۲. [قدیمی] میل ورغبت داشتن.
۳. [قدیمی، مجاز] التفات و توجه داشتن: سرّ این نکته مگر شمع برآرد به زبان / ورنه پروانه ندارد به سخن پروایی ( حافظ:۹۷۸
پروا : اسم دخترانه فارسی است، معنی پروا: 1 - هراس، فرصت و زمان پرداختن به کاری؛ 2 - ( در قدیم ) فراغت و آسایش؛ 3 - ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه خاطر، توجه.
پروا = ملاحظه - فرصت وزمان پرداختن به کاری - فراغت وآسایش - توجه .
پروا = ( تلفظ: parvā ) ( در قدیم ) فراغت و آسایش، ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه خاطر. اسم پروا موردتاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختراست .
پروا = ( تلفظ: parvā ) ( در قدیم ) فراغت و آسایش، ( در قدیم ) ( به مجاز ) توجه خاطر. اسم پروا موردتاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری دختراست .
صبور و شکیبا.
پر از پرواز
پر از پرواز
تمایل داشتن، اشتیاقِ سوزان
چون نباشد عشق را پروای، او
او چو مرغی ماند بی پر، وایِ او
چون نباشد عشق را پروای، او
او چو مرغی ماند بی پر، وایِ او
صبور و شکیبا
پروا یعنی امید
امید - زندگی - عشق - دلیل ماندن یعنی پروا
زیبای جسور
ترس هراس اهنگ اشتیق
آرام و شکیبا
صبر و قرار - آرام - شکیبایی
مکث
جسور
ترس - هراس
صبر - فرصت پرداختن به کاری
جسور - پرشو وا میکنه برای رسیدن به خواسته ها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)