جناب پادپان
شما همه چیز را جز این مورد درست گفتید
فرهیخته = فر هیختن = فر هیخته / ریخته = از آهیختن آمده یعنی تشکیل شده = کشیدن ( منظور ساختن بوده ) چرا ساختن یا تشکیل شدن ؟؟ مثلا در براهیخت = به بر کشید = بیروئن کشید فعل کشیدن = draw یا همان ساختن و نقش دادن است => فرهیخته = به بالایی کشیده شده = ریخته گری هم از همینرو به معنای آهنگری شد یعنی تشکیل دادن = نقش دادن => ریختن و هیختن برابر هم میباشند / نقش زمین شدن = روی زمین ریخته شدن یعنی باز هم میبنیم برابر معنایی دارد با ریختن / نقش / تشکیل شدن و . . .
... [مشاهده متن کامل]
پرهیز = پر هیز / حیض = پر یا فر نشان کثرت و شدت است که در امیزش با حیض / هیز = ترسان میشود بسیار ترسان => کسی که از چیزی بترسد دوری میکند = برحذر = دوری
پی نوشت و اصلاحیه
هنگیدن و هنجیدن و هیختن و آهیختن احتمالا ۴ریخت از یک مصدر باشن ( اگه بیانگاریم که استاد دهخدا درست فرمودن )
یعنی فرهیختن و پرهیختن و پرهیز و فرهنگ و. . . یجورایی چند بیان از یکی دوتا واژه هستن! ( البته که مانستگی های معنایی شون هم بالاست. اما خب بطور کلی از پیشوند فر افزوده بر مصدر هیختن یا هنگیدن ساخته شدن
... [مشاهده متن کامل]
مانند خفتن و خسبیدن و خفسیدن و خسپیدن و خوابیدن که ۵ریخت از یک مصدر هستن
حالا آقای مدیاتک یکم بد توپیدن بهتون
اما خب من چون آدم خیلی ساده لوحی هستم می انگارم که شما از نادانستگی خودتون اینو نوشتید ( من ساده! )
در فارسی پیشوندهای فعلی داریم که فعل رو می گسترانند.
مثلا اف که آپ انگلیسی هم ارزه یعنی بالا
... [مشاهده متن کامل]
مثلا در فارسی راست و راستن رو داریم. که اف میگیره میشه افراستن یا افراشتن به معنی بالابردن.
بعد پیشوند بر رو هم بهش می افزاییم میشه برافراشتن.
پر و فر هم همینن که معنی فرا رو میدن یجورایی
پر یا فر افزوده بر مصدر هیختن یا آهیختن به معنی بیرون کشیدن و بیرون آمدن ( اینجا کنار کشیدن و ترک کردن ) میشه پرهیختن یا فرهیختن با بن مضارع پرهیز یا فرهیز ( آموخت و آموز آمیخت و آمیز هیختن و هیز، اینا قواعد آوایی فارسیه )
الانم به کسی که مثلا کارایی رو ترک کرده و به خودسازی میپردازه چی میگیم؟ میگیم فرهیخته! یا پرهیزکار! که خب تقریبا یه معنارو میدن اما گذر زمان به اشتباه یکم معنای اونهارو از هم جدا کرده.
مثال دیگرش هنگیدن یا هنجیدن به معنی گستراندن یا بازم بیرون آوردن هست که فر گرفته شده فرهنگیدن البته که ما فرهنگیدن رو در پارسی امروزی نداریم اما فرهنگ رو داریم!
پاسخ به بهنام رضایی:
1 - به شما مدالی جهت پانترکی اهدا گردید .
2 - در تخیلات شما بچه ها در مغولستان فرفره بازی می کردند !!!!!!!!!!!!!
3 - شما باید در زبانهای ژاپنی دنبال واژه های هم ریشه بگردید نه فارسی و انگلیسی و زبانهای دیگر
... [مشاهده متن کامل]
برای نمونه شما برای اینکه به کسی بگویید زود باش پاشو می گویید :
دی دو دا دی
اگر در اوستا و سانسکریت واژه پری به معنای اطراف هست پس پری به معنای فرشته از کجا میاد؟ضمن اینکه در ترکی هم واژه بری هست و بر و بری به معنای کنار و طرف چیزی هست به نظر میرسد ریشه این کلمه از بر یا کنار
... [مشاهده متن کامل] نباشد بلکه از فر باشد در ترکی فیر و فر یعنی فرار کردن کع خود کلمه فرار هم ترکی هست. لذا فری هیز یا خیز به معنای دوری سریع میتونه باشه. البته چیزس که گفتم صرفا حدسیات هست و بایستی ریشه کلمات در سانسکریت و سایر زبانها و متون هم چک بشه. زبانشناسی اصلا کار راحتی نیست بعضا کلمه میبینی متعلق به فارسی یا ترکی به نحوی هست که به اشتباه میشه به زبان دیگری منصوب کرد.
پرهیز واژه ای فارسی از مصدر پرهیختن و برگرفته از واژه �پرخیشت یا پرخیز� در فارسی میانه و به معنای دوری از تمایلات می باشد.
ریشه شناسی واژهٔ �پرهیز� در زبان فارسی و ارتباط آن با واژهٔ परिहार ( parihāra ) در سانسکریت و اوستایی، موضوعی جالب و پیچیده است که به بررسی تحول زبانی در حوزهٔ هندواروپایی بازمی گردد.
1. پرهیز در فارسی
... [مشاهده متن کامل]
واژهٔ �پرهیز� از مصدر �پرهیختن� آمده است که معنای اصلی آن �اجتناب کردن، خودداری کردن� است. این واژه در زبان های ایرانی میانه و باستان نیز مشابهاتی دارد. پرهختن . فرهیختن . فرهنجیدن : ۱ - تربیت کردن . ۲ - پرهیز کردن . ۳ - رها کردن . ۴ - برآوردن ، برکشیدن .
پیشوند �پَر� در زبان های ایرانی باستان ( نظیر اوستایی و پارسی باستان ) و سانسکریت، به معنای �جدا� یا �دور� به کار می رفته است.
بخش دوم �هیز� یا �هیختن� به معنای آهیختن؛ کشیدن، برکشیدن ، بیرون کشیدن شمشیر از نیام .
2. परिहार ( parihāra ) در سانسکریت
در سانسکریت، واژهٔ परिहार ( parihāra ) از دو بخش تشکیل شده است:
پری ( pari ) : به معنای �اطراف�، �دور� یا �جدا�.
هار ( hāra ) : از ریشه हृ ( hṛ ) به معنای �برداشتن� یا �گرفتن� است.
ترکیب این دو بخش در سانسکریت معنایی نزدیک به �اجتناب کردن� یا �دوری جستن� دارد.
3. ریشه شناسی مشترک در اوستایی و فارسی باستان
در اوستایی، واژه هایی با پیشوند �پَر� و ریشه های مشابه �هَر� یا �هیختن� وجود دارند که به معنای �دوری� یا �جلوگیری� استفاده می شده اند. مثلاً:
اوستایی para: به معنای �دور� یا �جدا�.
اوستایی har: به معنای �گرفتن� یا �دور کردن�.
4. تحول زبانی
مسیر تحول زبانی به این صورت است:
از اوستایی و پارسی باستان واژه هایی مشابه به �پرهیز� به فارسی میانه و سپس فارسی نو منتقل شدند.
در زبان سانسکریت نیز این مفاهیم با ترکیباتی مانند parihāra حفظ شدند، که تأثیرات متقابلی با اوستایی و سایر زبان های ایرانی داشته اند.
5. معنای فرهنگی و اشتراکات زبانی
هر دو واژه ( فارسی و سانسکریت ) در زمینه های اخلاقی و معنوی به کار می رفته اند. برای مثال:
در سنت های دینی و فلسفی هند، परिहार ( parihāra ) برای توصیف دوری از اعمال بد یا کارماهای منفی استفاده می شود.
در سنت ایرانی، �پرهیز� غالباً به معنای اجتناب از گناه و اعمال ناپسند به کار رفته است.
نتیجه
�پرهیز� در فارسی و परिहार ( parihāra ) در سانسکریت، هر دو از ریشه های مشترک هندواروپایی برخاسته اند و نمایانگر تلاقی فرهنگی و زبانی میان تمدن های هند و ایرانی هستند. پیشوند �پَر� و مفهوم �دوری� در این دو زبان، نشانی از تأثیرات متقابل و تاریخ مشترک آن ها در نظام زبانی هندواروپایی است.
کَفِّ نَفْس .
به گذر زمان یافتم هیز همان ترس و عمل دوری کردن است که در پرهیز ( پر هیز = بسیار ترسیده و دوری کرده ) میتوان آنرا مشاهده کرد.
بنابر همین واژه میتوان فهمید فرد هیز را به درستی در زبان مازندرانی ترسو میخوانند چرا که ترس باعث دوری و پرهیز غذایی میشود.
... [مشاهده متن کامل]
نکته دوم اینکه برابر دیگر آن حذر است به چم دوری کردن و منع از چیزی و جالب تر اینکه با ح. ظ. ر اربی اوای املایی یکسانی دارد که این خود نشان میدهد دو واژه حظر / حذر یه بار آوایی داشتند که برای جداسازی از هم به دو ریخت جداگانه نوشته شدند و میتوان دلیل باشد بر اینکه حَذَر به چم دوری و منع با ح. ظ. ر عربی یکی نبوده و از واژه های وارد شده بر آن است .
حذر = منع / دوری کردن
پرهیز = ترس / دوری کردن
به اندیش گه اندیش است اصلا ترس وتجنب وبیم و هراس تقوی نیست و رژیم غذائی است که آنهم به اندیشی بهداشت وجود است
پرحیذ باید نوشته بشه چون :
پرهیز. [ پ َ ] ( اِمص ) حَذر. حِذر. احتراز. تحرّز. اجتناب
بخش پر در انسجام پری که لغت بین المللی هست و حیذ بخش مغز مفهومی آن
پرهیز به معنای نخوردن ودوری کردن
پرهیز. . دوری جداشدن
دروغ اشت
سلام دوستان من امروز در امتحانم هم معنی پرهیز رو باید مینوشتم و من هم معنی پرهیز رو نوشتم دوری آیا این غلط هست ؟
در زبان لری کهگیلویه و بویراحمد مخصوصا از زبان قدیمی تر ها به جای واژه رژیم به کار برده میشه که به معنای دوری از خوردن برخی خوراکی ها برای حفظ سلامتی و یا تکمیل دوره درمان است ، متضاد اون هم ناپرهیزی هست که به معنای شکستن رژیم و خوردن چیز های مضر هست
پرهیز یعنی دوری از گناه. . . کسی ک درستکاره و از گناه دوری میکنع.
از واژه ایرانی پهر به معنای مراقبت محافظت نگهبانی دیدبانی واژه پهریچ ( ایچ=پسوند نسبت چون کوهیچ=کوهی و دهیز=دهقان ) را ساخته اند که امروزه آنرا پرهیز میخوانند همانطور که هگریچ بدل به هرگز شده است.
پرهیز: دکتر کزازی در مورد واژه ی "پرهیز " می نویسد : ( ( پرهیز در پهلوی پهر ز pahrēz بوده است، بُن اکنون از مصدر پهرختن pahrēxtan که در پارسی " پرهیختن" شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۰۱. )
پرهیز ( Abstinence ) [اصطلاح اعتیاد]خوداری از مصرف زیاد مواد مخدر.
دوری کردن -
جدا شدن
احتما
دوری کردن
خودداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)