پرهیب

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) شبح ، سایه .

پیشنهاد کاربران

سایه ی نامفهوم. شبح گنگ. شبح وار.
سایه ی گنگ و نامفهوم از کسی یا چیزی
سایه ای محو ، شبح وار، سایه ی گنگ. شبحی نامفهوم! سایه ی گنگ از چیزی یا کسی
کالبد، هیکل، ریخت و . . .
پرهیبِ گاو، ته طویله سیاه به دشواری دیده می شد. جای خالی سلوچ، محمود دولت آبادی
به نظرم شبح، تا اندازه ای هیکل و . . . معنا می دهد
در صفحه ۳۹۳ کتاب "مرشد و مارگریتا" می خوانیم:"در همان لحظه ای که صدای دلخراش ماشینهای بزرگ و سرخ رنگ آتش نشانی شنیده میشد که از سرتاسر شهر بسوی خیابان سادووایا می شتافتند جمعیت حیاط سه پرهیب تیره رنگ را دید که ظاهراً مرد بودند و همراه زنی برهنه از پنجره های پر دود طبقه پنجم به پرواز در آمدند. "
...
[مشاهده متن کامل]

پس می توان سایه های کم رنگ، شبحی نامعلوم، در کل نادیدنی دقیق. . . معنی کرد.

آنچه بیننده را به واقعیت می کند
واژه "پرهیب" به هیچ عنوان هم معنی کلمه "سایه" نیست! کلمه "شبح" به معنی این واژه نزدیک تر هست اما باز هم حق مطلب رو ادا نمیکنه.
به نظرم نزدیک ترین معنی به این واژه همون "نمایی گنگ" هست.
ما در گویش محلی سبزواری این کلمه را به صورت "پِرهَاو" ( perhaw ) تلفظ میکنیم.
تا مدت ها خیال میکردم این واژه مترادفی در زبان فارسی ندارد تا این که تصادفا آنرا جایی خواندم.
پرهیب
شبح
پرهیب/ părhib : سایه داری وهم انگیز - نمایی گنگ. شبح، ( ساختمانی ) شِما ( فرهنگ سخن: حسن انوری )
مانند: سر انجام خواهر زاده را به پرهیب او شناخت.
کلیدر
محمود دولت آبادی
شبح ( فرهنگ سخن ) حسن انوری
شبح ( فرهنگ سخن )
( اِ ) سایه، تصویری تاریک که بر اثر تابش نور بر جسمی در زمینه ی روشن تر ایجاد می شود، شبح.
این واژه برگردان واژه ی لاتین سیلوئت ( silhouette ) است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس