پرنور

/pornur/

معنی انگلیسی:
alight, brilliant, incandescent, luminous, radiant, sunny, beam, shiny

لغت نامه دهخدا

پرنور. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) صاحب فروغ بسیار :
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) دارای شعاع بسیار .

فرهنگ عمید

بسیارروشن، دارای روشنایی بسیار.

مترادف ها

shiny (صفت)
درخشان، براق، افتابی، زرق و برق دار، صیقلی، پرنور

پیشنهاد کاربران

نوار. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) پرنور. نورانی :
وآن کز او روشنی پدید آید
روشن و گردگرد و نوار است.
ناصرخسرو.

بپرس