پرنقش. [ پ ُ ن َ ] ( ص مرکب ) دارای نگار و نقش بسیار. پر از نقش و نگار : به ظاهر یکی بیت پرنقش آزر.ابوطیب مصعبی ( از تاریخ بیهقی ).باغی نهاده هم بر او با چهار بخش پرنقش و پرنگار چو ارتنگ مانوی.فرخی.سرایهاش چو ارتنگ مانوی پرنقش بهارهاش چو دیبای خسروی بنگار.فرخی.