پرندوار

لغت نامه دهخدا

پرندوار. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) شب روز گذشته باشد که پریشب است و آنرا بعربی بارحةالاولی خوانند. پَرندوش. ( برهان ). پریشب. ( رشیدی ). و رجوع به پرندوش شود. || شمشیر آبدار را گویند. ( اوبهی ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ( اسم ) ۱- تیغ شمشیر پرند . ۲- ( صفت ) تیغ و شمشیر جوهردار برند آور: ( بینداخت تیغ برند آورش همی خواست از تن بریدن سرش . ) ( دقیقی )

فرهنگ عمید

= پرندوش

پیشنهاد کاربران

بپرس