آنکه او نبض خویش نشناسد
نبض دیگر کسی چه پرماسد.
سنائی.
|| علم و دانستن. ( برهان ذیل پرماس ). ادراک و تمیز کردن. ( رشیدی ذیل پرماس ). || خلاص و نجات. ( برهان و جهانگیری در ذیل پرماس ). || یازیدن یعنی دراز کردن. ( برهان ) ( جهانگیری ) : هرکجا گوهریست بشناسم
دست سوی دگر نپرماسم.
بوشکور.
|| نموّ. بالیدن. ( برهان ). || پرداختن. ( برهان ) ( جهانگیری ).