پرماز. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرچین. پرشکن. ترنجیده : درچو بگشاد و بدان دخترکان کرد نگاه دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه جای جای بچه تابان چون زهره و ماه بچه سرخ چو خون و بچه زرد چو کاه سر نگونسار ز شرم و روی تیره ز گناه هر یکی با شکمی حامل و پرمازلبی.