پرما
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
مته, اسکنه, ماهه
پَرما: کُتْکَن. برمه. مثقب. مته.
نمونه:به بالای چشم های گل محمد که پرمایی در پیشانی او بو. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۲۶ )
محمدجعفر نقوی
نمونه:به بالای چشم های گل محمد که پرمایی در پیشانی او بو. ( کلیدر ج۸ص ۲۲۲۶ )
محمدجعفر نقوی
نام دیگر پرما را میتوانم غلبه هم بگویم یعنی همان سوراخ کردن چوب نجار است غلبه. کردن