پرشکیب


مترادف پرشکیب: بردبار، پرتحمل، پرحوصله، شکیبا، صابر، صبور

متضاد پرشکیب: ناشکیب، کم حوصله

لغت نامه دهخدا

پرشکیب. [ پ ُ ش َ ] ( ص مرکب ) پرصبر. پرآرام. پرتحمل.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پر آرام پر صبر و تحمل .

فرهنگ عمید

دارای صبر و شکیب بسیار، پرصبر، صبور.

پیشنهاد کاربران

فراوان شکیب ؛ آنکه شکیبایی بسیار دارد. صبور :
فراوان شکیب است و اندک سخن
گه راستی راست چون سروبن.
نظامی.
پرمدارا ؛ نرم و رام و مهربان. رجوع به مدارا کردن شود :
چو من گنج خویش آشکارا کنم
دل جنگیان پرمدارا کنم.
فردوسی.
دل خویش را پرمدارا کنید
مرا در جهان نام دارا کنید.
فردوسی.

بپرس