پرشکنج


معنی انگلیسی:
convoluted

لغت نامه دهخدا

پرشکنج. [ پ ُ ش ِ ک َ ] ( ص مرکب ) پرچین. پرشکن. پرآژنگ. پرنورد. پرانجوغ. || مجعد ( موی ).

فرهنگ فارسی

پرشکن، پرپیچ، پرپیچ وتاب
( صفت ) ۱- پرچین پرشکنج پر آژنگ پر انجوغ مجعد . ۲- پر غم و اندوه .

فرهنگ عمید

پرچین، پرپیچ وتاب.

مترادف ها

labyrinthine (صفت)
پیچ و خم دار، پر شکنج

پیشنهاد کاربران

بپرس