سِر پرسیوال ( انگلیسی: Percival ) ، یکی از شوالیه های میز گرد در داستان شاه آرتور است. وی عین حال یکی از ۳ کاوشگر مشهور جام مقدس می باشد. او از سلحشورترین و مورد اعتمادترین شوالیه های میز گرد بود. از پرسیوال، اولین بار توسط نویسنده فرانسوی. چریتن دِ ترویس ( کرتین دو تروا ) در «پرسیوال، داستان جام مقدس» نام برده شده است.
مطابق کتاب پرسیوال کرتین دو تروا پرسیوال پدر شوالیه اش را از دست داده بود و مادر بیوه اش او را در جنگل های ولز بزرگ کرد تا از جنگ و شوالیه گری به دور باشد. به همین سبب پرسیوال چیزی از تبار شوالیه پدرش نمی دانست تا آن که روزی با سربازان شاه آرتور مواجه شد. او علی رغم مخالفت مادر به دربار شاه آرتور رفت. در دربار آرتور او را ریشخند می کردند و آرتور نیز به او اعتنایی نداشت. پرسیوال برای اثبات شایستگی خود شخصی به نام شوالیه قرمزپوش را که جام آرتور را دزدیده بود, شکست داد و کشت و از آن پس مقام شوالیه قرمزپوش را کسب کرد اما با این وجود پرسیوال شور ماجراجویی و جهانگردی داشت و به همین سبب دربار آرتور را ترک کرد.
پرسیوال پس از خروج از قصر آرتور با ماجراهایی متعددی مواجه شد. او در راه با شوالیه نجیب زاده ای به نام گورنمان[ ۱] بر می خورد که او را در کاخش میهمان و با قواعد نظام شوالیه گری آشنا می کند و به خصوص وی را سفارش کرد که از فضولی پرهیز کند و تا جای ممکن ساکت و خاموش باشد و درباره موضوعی که به او ربطی ندارد, چیزی نپرسد. نصیحتی که بعدها در سرنوشت پرسیوال تأثیر بنیادینی داشت[ ۲] .
پرسیوال که مادرش را تنها رها کرده بود و تردید داشت که او هنوز زنده است یا مرده, بابت رفتارش رنج می برد و نمی توانست یک جا آرام بگیرد بنابراین کاخ را ترک کرد. پرسیوال که هنوز روحش به پاکی روح یک کودک معصوم بود, در راه با دختری زیبارو به نام بلانش فلور[ ۳] آشنا می شود. این دختر چون به خواستگار شوالیه اش جواب رد داده بود, گروهی از شوالیه ها به کاخ وی حمله بردند. پدر دختر و سربازانش را کشتند و بلانش فلور را به اسارت بردند. پرسیوال بلانش فلور را رها ساخت. اگرچه که بلانش فلور قصد ازدواج با پرسیوال داشت اما یاد و خاطره مادر, پرسیوال را آزار می داد و او مجبور بود که بلانش فلور را ترک کند. در حقیقت عشق به بلانش فلور, یاد و خاطره مادر را در دل پرسیوال زنده کرده بود[ ۴] .
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمطابق کتاب پرسیوال کرتین دو تروا پرسیوال پدر شوالیه اش را از دست داده بود و مادر بیوه اش او را در جنگل های ولز بزرگ کرد تا از جنگ و شوالیه گری به دور باشد. به همین سبب پرسیوال چیزی از تبار شوالیه پدرش نمی دانست تا آن که روزی با سربازان شاه آرتور مواجه شد. او علی رغم مخالفت مادر به دربار شاه آرتور رفت. در دربار آرتور او را ریشخند می کردند و آرتور نیز به او اعتنایی نداشت. پرسیوال برای اثبات شایستگی خود شخصی به نام شوالیه قرمزپوش را که جام آرتور را دزدیده بود, شکست داد و کشت و از آن پس مقام شوالیه قرمزپوش را کسب کرد اما با این وجود پرسیوال شور ماجراجویی و جهانگردی داشت و به همین سبب دربار آرتور را ترک کرد.
پرسیوال پس از خروج از قصر آرتور با ماجراهایی متعددی مواجه شد. او در راه با شوالیه نجیب زاده ای به نام گورنمان[ ۱] بر می خورد که او را در کاخش میهمان و با قواعد نظام شوالیه گری آشنا می کند و به خصوص وی را سفارش کرد که از فضولی پرهیز کند و تا جای ممکن ساکت و خاموش باشد و درباره موضوعی که به او ربطی ندارد, چیزی نپرسد. نصیحتی که بعدها در سرنوشت پرسیوال تأثیر بنیادینی داشت[ ۲] .
پرسیوال که مادرش را تنها رها کرده بود و تردید داشت که او هنوز زنده است یا مرده, بابت رفتارش رنج می برد و نمی توانست یک جا آرام بگیرد بنابراین کاخ را ترک کرد. پرسیوال که هنوز روحش به پاکی روح یک کودک معصوم بود, در راه با دختری زیبارو به نام بلانش فلور[ ۳] آشنا می شود. این دختر چون به خواستگار شوالیه اش جواب رد داده بود, گروهی از شوالیه ها به کاخ وی حمله بردند. پدر دختر و سربازانش را کشتند و بلانش فلور را به اسارت بردند. پرسیوال بلانش فلور را رها ساخت. اگرچه که بلانش فلور قصد ازدواج با پرسیوال داشت اما یاد و خاطره مادر, پرسیوال را آزار می داد و او مجبور بود که بلانش فلور را ترک کند. در حقیقت عشق به بلانش فلور, یاد و خاطره مادر را در دل پرسیوال زنده کرده بود[ ۴] .
wiki: پرسیوال