دیکشنری
مترجم
بپرس
پرسو
/porsu/
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
پرسو. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پرنور. مقابل کم سو: چراغی پرسو. چشمی پرسو.
فرهنگ فارسی
پرنور، پرروشنایی، مقابل کم سو
فرهنگ عمید
۱. پرنور، پرروشنایی.
۲. [مجاز] دارای قدرت بینایی زیاد.
پیشنهاد کاربران
تبر جنگی
پرسه ، کسی که زیاد پرسه می زند، بیهورده حرکت کردن و راه رفتن
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها