پرسنگ


معنی انگلیسی:
rocky, stony

لغت نامه دهخدا

پرسنگ. [ پ َ س َ ] ( اِ مرکب ) مخفف پارسنگ. ( مجمعالفرس از شعوری ج 1 ص 237 ).

پرسنگ. [ پ َ س َ ] ( اِ ) فرسخ. رجوع به پرثنها شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگی که در یک کف. ترازو گذارند تا با کف. دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ .

فرهنگ معین

(پَ سَ ) (اِ. ) نک فرسنگ .

فرهنگ عمید

= فرسنگ

پیشنهاد کاربران

بپرس