پرستان. [ پ َ رَ ] ( نف ، ق ) صفت فاعلی بیان حالت از پرستیدن. در حال پرستیدن. || ( اِ ) اُمت بود. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) : شفیع باش شها مر مرا در این زلت چو مصطفی بر دادار مر پرستان را.دقیقی.و این مصحف ویرویشینکان است. رجوع به پرپروشان شود.