از چه خیزد در سخن حشو از خطابینی طبع
وز چه روید پرز بر جامه ز ناجنسی لاس.
انوری.
پرز پلاس آخور خاص همام دین دستارچه معنبر و برگستوان ماست.
خاقانی.
زین خام که دارد جگر پخته تریزش پرزی به هزار اطلس معلم نفروشم.
خاقانی.
|| کرک که بر بهی و برگ آن است. کرک. کلک. مویها یا پرهای ریز کوتاه بر سر بعض مرغان چون مرغابی و غیره : نگرید آبی و آن رنگ رخ آبی
گشته از گردش این چنبر دولابی
رخ او چون رخ آن زاهد محرابی
بر رخش براثر سبلت سقلابی
یا چنان زرد یکی جامه عتابی
پُرز برخاسته زو چون سر مرغابی.
منوچهری.
|| لیقه دوات. ( برهان ). || آنچه از خاکستر نرم بر روی اخگر پدید آید. خاکستر سخت سبک و نرم که بر روی آتش نشیند. || آنچه زنان بخود برگیرند. ( برهان ). فرزجه. پرزَه. شافه. حمول .- پرز معده ؛ خمل آن. و رجوع به پرزه شود.
پرز. [ پ ِ رِ ] ( اِخ ) آنتونیو. از رجال سیاست اسپانیا. مولد او بسال 1534 م. در من رآل دُ آریزا و وفات در 1611 م. وی وزیر فیلیپ دوم بود لکن فیلیپ بر او خشم گرفت و وی را بر خلاف حق و عدالت به محاکمه کشید.