پردو

لغت نامه دهخدا

پردو. [ پ ُ دَ ] ( ص مرکب )بسیاردونده. نیک دونده. مقابل کم دو: کم خور و پردو.

پردو. [ پ ِ ] ( اِخ ) ( کوه... ) یکی از مرتفعترین قلل جبال برانس ( پیرنه ) در اسپانیا به ارتفاع 3352 گز.

فرهنگ فارسی

یکی از مرتفعترین قلل کوههای پیرنه در اسپانیا بارتفاع ۳۳۵۲ متر.
بسیاردونده
(اسم صفت ) بسیار دونده نیک دونده مقابل کم رو : ( کم خور و پردو. )
یکی از مرتفعترین قلل جبال برانس در اسپانیا

فرهنگ عمید

بسیاردونده.

گویش مازنی

/per do/ پاشیدن – آب به اطراف پاشیدن - آب پاشی به قصد بازی و تفریح & شاخه های نارک درخت که روی تیرهای خانه و زیرکاه گل قرار گیرد

پیشنهاد کاربران

به لغت کوهپایه های تهران به چوبهای دسته بیلی گویند که از داخل بر سقف می کوبند
نام وب سایت خرید و فروش در کشور
سقف ایوان

بپرس