فریدون فکند آن کمند یلی
به نیروی یزدان و از پردلی.
فردوسی.
بروز معرکه زین پردلی و پرجگریست که یکسواره شود پیش لشکری جرّار.
فرخی.
به پردلی و بمردی همه نگه داردنگاهداشتنی ساخته چو ساخته چنگ.
فرخی.
آلوده بخون کلاه و طوقش اینست ز پردلی نشانی.
ناصرخسرو.
|| شکیمه. قوت قلب.