پردازنده

/pardAzande/

معنی انگلیسی:
processor

لغت نامه دهخدا

پردازنده. [ پ َ زَ دَ / دِ ]( نف ) نعت فاعلی از پرداختن. رجوع به پرداختن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم . پرداختن ) ۱- تادیه کننده مودی کار سازی کننده . ۲- جلا دهنده صیقل دهنده . ۳- سازنده مرتب کننده فراهم آورنده . ۴- آراینده زینت دهنده . ۵- مقید شونده.۶- خالی کننده تهی کننده. ۷- تمام کننده بپایان رساننده . ۸- گیرندهرباینده . ۹- رفع کننده مرتفع سازنده . ۱٠- رای زننده مشورت کننده. ۱۱- بس کننده اکتفاکننده . ۱۲- شرح دهنده شارح . ۱۳- ترک دهنده . ۱۴- ترک کننده . ۱۵- دور شونده جدا شونده . ۱۶- کشنده قاتل . ۱۷- در سازنده . ۱۸- نوازند. ساز خوانند. نغمه . ۱۹- برانگیزنده.۲٠- واگذارنده . ۲۱- توجه کننده .

فرهنگ معین

(پَ زَ دِ ) (ص فا. ) ۱ - ادا کننده . ۲ - صیقل دهنده . ۳ - سازنده ، مرتب کننده . ۴ - نوازندة ساز، خوانندة نغمه .

فرهنگ عمید

۱. پرداخت کننده.
۲. جلا دهنده.
۳. [قدیمی] آرایش دهنده.
۴. پول دهنده.

فرهنگستان زبان و ادب

{processor} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] واحدی در رایانه که تفسیر و اجرای دستورالعمل ها را بر عهده دارد

دانشنامه عمومی

پردازنده (رایانش). پردازنده[ ۱] یا واحد پردازش ( به انگلیسی: processor ) در رایانش، یک مدار دیجیتال است که عملیات را روی برخی از منابع داده خارجی، معمولاً حافظه یا جریان داده دیگر انجام می دهد. [ ۲] که به طور معمول به شکل یک ریزپردازنده در می آید که می تواند بر روی یک تراشه مدار مجتمع نیمه رسانای اکسید - فلز پیاده سازی شود.
این اصطلاح اغلب برای اشاره به واحد پردازش مرکزی در یک سیستم استفاده می شود. [ ۳] با این حال، می تواند به کمک پردازنده های دیگر نیز اشاره کند.
• واحد پردازش مرکزی ( CPU )
• اگر مطابق با معماری von Neumann طراحی شود ، حداقل شامل یک واحد کنترل ( CU ) ، واحد محاسبه و منطق ( ALU ) و ثبات ( رجیسترهای پردازنده ) است .
عکس پردازنده (رایانش)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

processor (اسم)
تکمیل کننده، عمل کننده، پردازنده، پردازشگر، تمام کننده

پیشنهاد کاربران

پردازنده گوشی
پردازنده. ( رایانه ) واحدی در رایانه که تفسیر و اجرایِ دستورالعمل ها را بر عهده دارد. این واژه مترادفِ واژهٌ انگلیسیِ Processor می باشد.

بپرس