پرد
لغت نامه دهخدا
پرد. [ پ ُ ] ( اِ ) به لهجه گیلانی ، پل رودخانه و جوی آب. ( برهان ) ( رشیدی ) ( جهانگیری ). قنطره.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(پَ ) (اِ. ) = برد: ۱ - چیستان ، لغز، احجیه .
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
واژه پرد کاملا پارسی است چون در عربی می شود البته این پرد بود در عربی رفت شده فرد در ترکی می شود u�makفرد این واژه یعنی پرد صد درصد پارسی است
پرد به پهلوی و دری پل باشد و هنوز بسیاری از ایرانیان انرا پرد گویند