پرخیدن

لغت نامه دهخدا

پرخیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) تفتیش کردن. برخیدن. ( زمخشری ).

فرهنگ معین

(پَ دَ ) (مص ل . ) تفتیش کردن .

فرهنگ عمید

تفتیش کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس