پرخچ. [ پ َ رَ ] ( اِ ) پشت و کفل و ساغری اسب و استر و غیره : همی تا کیم کرد باید نگاه به پشت و پرخج غلیواج و رنگ.مسعودسعد ( از شعوری ).رجوع به پرخج و پرخش شود.