دیکشنری
مترجم
بپرس
پرخونی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
پرخونی. [ پ ُ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی پرخون.
فرهنگ فارسی
حالت و چگونگی پر خون
مترادف ها
hyperemia
(اسم)
پرخونی، احتقان، خون انباری
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها