یافه کم گوی ای سنائی مدح او کز روی عقل
هیچ پرخوابی نجسته ست از طبیبان کوکنار.
سنائی.
|| خواب آلوده ( صفتی چشم را ) : دو جادوش پرخواب و پرآب روی
پر از لاله رخسار و چون مشک موی.
فردوسی.
بگشا بشیوه نرگس پرخواب مست راوز رشک چشم نرگس رعنا بخواب کن.
حافظ.
|| در جامه ، که خَمَل بسیار دارد. مقابل کم خواب.