جهان گشت ز آواز او پرخروش
برانگیخت گرد و برآورد جوش.
فردوسی.
همی کوه پرناله و پرخروش همی سنگ خارا برآمد بجوش.
فردوسی.
زمین پرخروش و هوا پر ز جوش همی کر شدی مردم تیزهوش.
فردوسی.
همه سیستان زو شود پرخروش وزو شهر ایران برآید بجوش.
فردوسی.
ورا کشته دیدند و افکنده خوارسکوبای رومی سرش برکنار
همه رزمگه گشت زو پرخروش
دل رام برزین پر از درد و جوش.
فردوسی.
به ایران زن و مرد ازو پرخروش ز بس کشتن و غارت و جنگ و جوش.
فردوسی.