پرحوصله

/porhowsele/

مترادف پرحوصله: بردبار، پرتحمل، پرشکیب، پرطاقت، حمول، شکیبا، صابر، صبور

متضاد پرحوصله: کم حوصله، ناشکیبا

برابر پارسی: بردبار، شکیبا

معنی انگلیسی:
patient

لغت نامه دهخدا

پرحوصله. [ پ ُ ح َ ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) مقابل کم حوصله. شکیبا. حمول. صبور. صابر. بردبار. متحمل :
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.
سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) که صبر و شکیبایی بسیار دارد بردبار صابر حمول متحمل .

فرهنگ عمید

کسی که صبر و بردباری بسیار دارد، شکیبا، بردبار: تهیدست مردان پرحوصله / بیابان نوردان بی قافله (سعدی۱: ۱۰۳ ).

پیشنهاد کاربران

پرمدارا ؛ نرم و رام و مهربان. رجوع به مدارا کردن شود :
چو من گنج خویش آشکارا کنم
دل جنگیان پرمدارا کنم.
فردوسی.
دل خویش را پرمدارا کنید
مرا در جهان نام دارا کنید.
فردوسی.
( فراخ خو ی ) ( صفت ) ۱ - خوشخو نیک خلق ۲ - بردبار فراخ حوصله .

بپرس