پرحاصل


مترادف پرحاصل: پربار، پرثمر، سودآور، پرمحصول، حاصلخیز

متضاد پرحاصل: بی حاصل

لغت نامه دهخدا

پرحاصل. [ پ ُ ص ِ ] ( ص مرکب ) ( درخت ، زمین... ) که بسیار بار آورد. که بسیار حاصل آورد. که بسیار بر دهد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) که میوه و بار بسیار آورد پر بر پر بار .

فرهنگ عمید

۱. پربار، پُربَر.
۲. درخت یا زمین که حاصل بسیار بدهد.

مترادف ها

productive (صفت)
تولید کننده، پربار، حاصلضرب، مولد ثروت، پر حاصل

پیشنهاد کاربران

بپرس