زمین دید یکسر همه ساده ریگ
بر و بوم او همچو پرجوش دیگ.
اسدی.
- برنج پرجوش ؛ برنجی که جوشاندن بیش از عادت خواهد پخته شدن را.- پرجوش ِ خریدار ؛ پرغلغله و پرولوله از مشتری :
امروز که بازارت پرجوش ِ خریدار است
دریاب و بنه گنجی از مایه نیکوئی.
حافظ.
- سری پرجوش ؛پرشور. باحرارت.