پرثمر

/porsamar/

مترادف پرثمر: پربار، پرحاصل، پرمحصول، پربهره، پرسود، پرفایده، سودمند

متضاد پرثمر: کم بهره، کم ثمر

برابر پارسی: پربار

معنی انگلیسی:
fertile, plentiful

لغت نامه دهخدا

پرثمر. [ پ ُ ث َ م َ ] ( ص مرکب ) ( درخت ) پربر. بسیارثمر. که بار بسیار آورد. || پرنتیجه. پرفایده. که فایده بسیار دارد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- که بار و میو. بسیار دارد پرمیوه . ۲- پرفایده پرنتیجه .

فرهنگ عمید

۱. پرمیوه، پربار، پُربَر.
۲. پرفایده.

مترادف ها

fertile (صفت)
پربرکت، بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر

fecund (صفت)
بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر، پراثر

فارسی به عربی

خصب

پیشنهاد کاربران

بپرس