پرثمر
/porsamar/
مترادف پرثمر: پربار، پرحاصل، پرمحصول، پربهره، پرسود، پرفایده، سودمند
متضاد پرثمر: کم بهره، کم ثمر
برابر پارسی: پربار
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. پرفایده.
مترادف ها
پربرکت، بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر
بارور، حاصلخیز، برومند، پرثمر، پراثر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید