پرتحمل


مترادف پرتحمل: بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صابر، صبور

متضاد پرتحمل: ناشکیبا

برابر پارسی: پرتاب

واژه نامه بختیاریکا

گُت

پیشنهاد کاربران

پرمدارا ؛ نرم و رام و مهربان. رجوع به مدارا کردن شود :
چو من گنج خویش آشکارا کنم
دل جنگیان پرمدارا کنم.
فردوسی.
دل خویش را پرمدارا کنید
مرا در جهان نام دارا کنید.
فردوسی.
کسی که زود رنج نیست و زود واکنش نشان نمی دهد.

بپرس