پرت و پلا
/partopalA/
مترادف پرت و پلا: پخش وپلا، چرندوپرند، دری وری، کشکی، لاطائل، مزخرف، هجویات، هذیان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- پرت و پلا شدن ؛ متفرق شدن. پراکنده شدن.
- پرت و پلا کردن ؛ متفرق کردن. پراکنده کردن. تارومار کردن. پراکندن. پراکنیدن.
- پرت وپلا گفتن ؛ هذیان گفتن. نامربوط گفتن. پرت گفتن. بی رویه گفتن. وِل گفتن. پراکنده گفتن.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* پرت وپلا شدن: (مصدر لازم )
۱. پراکنده شدن.
۲. تارومار شدن.