پرت شدن


مترادف پرت شدن: افتادن، سقوط، حاشیه رفتن، دورافتادن

معنی انگلیسی:
flop

فرهنگ فارسی

( مصدر ) افتادن از جایی.یا پرت شدن حواس. مشوش و مضطرب شدن حواس . یا پرت شدن از موضوع یامرحله . از موضوع و مطلب دور افتادن سهو و اشتباه کردن در موضوع .

مترادف ها

digress (فعل)
گریز زدن، پرت شدن، منحرف شدن

deviate (فعل)
عدول کردن، پرت شدن، منحرف شدن، کجرو شدن، انحراف ورزیدن

be dropped (فعل)
پرت شدن

overshoot (فعل)
پرت شدن، خطا کردن، از حد خارج شدن، بالاتر زدن، اضافه جهیدن

fall down (فعل)
پرت شدن، سقوط کردن، پایین افتادن

be thrown (فعل)
پرت شدن

be flung (فعل)
پرت شدن

depart from the subject (فعل)
پرت شدن

پیشنهاد کاربران

پرت شدن : [عامیانه، اصطلاح] دور افتادن از مطلب.

بپرس