دیکشنری
مترجم
بپرس
پربر
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
پربر. [ پ ُ ب َ ] ( ص مرکب ) ( درخت... ) پُربار. بسیاربار. بسیاربَر.
فرهنگ فارسی
پربار، پرمیوه، پرثمر، پرپهنا، پهن، عریض
( اسم ) ۱- خان. تابستانی.۲- بالاخانه غرفه .
فرهنگ عمید
= پُربار
پرپهنا، پهن، عریض.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها