پراکنده شدن


معنی انگلیسی:
circulate, effuse, scatter, spread, to be scattered

واژه نامه بختیاریکا

تِکستِن؛ کِتستن؛ پِنگیرِستِن

جدول کلمات

انتشار, تفرق

مترادف ها

scatter (اسم)
پراکنده شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس