پر کاره

لغت نامه دهخدا

پرکاره. [ پ َرْ، رَ / رِ ] ( اِ ) پرکار. || پرکاله. ( جهانگیری ). وصله :
بر خرقه تسلیم زن از سوزن اخلاص
یک رقعه پرکاره ارباب حقایق.
نزاری قهستانی ( از جهانگیری ).
لیکن این بیت برای معنی فوق رسا نیست.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- وصله ای که بر جامه دوزند گژنه پینه وصله پرغاله پرکاله. ۲- پارهای از هر چیز پاره لخت حصه.

پیشنهاد کاربران

بپرس