پر چین کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) پرچین و شکن کردن پر پیچ و تاب کردن . یا پرچین کردن ابرو . خشم گرفتن. ۲- متائ ثر شدن .

مترادف ها

rivet (فعل)
محکم کردن، پرچ کردن، پر چین کردن، بهم میخ زدن، با میخ پرچ محکم کردن

فارسی به عربی

مسمار

پیشنهاد کاربران

نشان کردن، نامزد کردن
شاید به معنای دورکسی پرچین و حفاظت نهادن ودیا پرهایش را چیدن تا نپرد باشد

بپرس