پر و پشت

لغت نامه دهخدا

پر و پشت. [ پ َ رُ پ ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است.

فرهنگ فارسی

۱- ( اسم ) بالا زبر . ۲- قسمت خلفی تن از کمر ببالا ظهر . ۳- بیرون هر چیز جانب خارج . ۴- پس خلف ورائ . ۵- آن سوی : خان. فلانی پشت مجلس است . ۶- ( اسم ) طرف کند شمشیر و تیغ و مانند آن مقابل دمه لبه : با پشت شمشیر زد. ۷- نشستگاه مقعد. ۸- بام سقف . ۹- ظهر مقابل روی : ( این رقمها که بر پشت اسطرلاب بود چیست . ) ( التفهیم ۱٠ ) ۳٠٠- روی : ( چو خورشید را پشت تاریک شد بدیدار شب روز نزدیک شد. ) ( فردوسی ) ۱۱- صلب هر نسلی از طرف اجداد یا اولاد تبار نژاد دودمان تخمه دوده اصل نسب . ۱۲- ( صفت ) پشتیبان پناه یار یاور کمک حامی معین معاضد ملاذ ملجا . ۱۳- ( اسم ) یاوری حمایت مدد . ۱۴- تکیه اتکائ . ۱۵-( صفت ) مفعول امرد کونی ملوط مخنث حیز . ۱۶- ( اسم ) فرار هزیمت. ۱۷- پی دنبال متعاقب . ۱۸- دنباله بقیه بازمانده : این باران پشت دارد. ۱۹- باطن . ۲٠- هر چیزی که برای تقویت سکر داخل شراب کنند . یا به پشت خفتن . طاق باز خفتن بر قفا خفتن . یا بر پشت خفتن ( خسبیدن ) یا پشت اندر پشت . پشت در پشت پشت به پشت پدر در پدر نسلابعد نسل . یا پشت به پشت آوردن . پشت بپشت دادن با هم مساعدت و معاضدت کردن . یا پشت به پشت دادن . یا پشت دو تا بودن . ۱- خمیده بودن . ۲- خم شدن در برابر کسی برای تعظیم .

پیشنهاد کاربران

بپرس