پر ماسه

لغت نامه دهخدا

پرماسه. [ پ َ س َ / س ِ ] ( اِمص ) لمس. || خلاص و نجات. ( شعوری ). معانی دیگر که صاحب فرهنگ شعوری به این کلمه داده است غلط است و از حدسهای گوناگونی که در شعر سنائی و ابوشکور زده اند نشأت کرده است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) لمس بساوش .

پیشنهاد کاربران

بپرس