پر عتاب

لغت نامه دهخدا

پرعتاب. [ پ ُ ع ِ ] ( ص مرکب ) پرملامت. پرپرخاش :
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش
که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پرپرخاش پر ملامت .

پیشنهاد کاربران

بپرس