پر سر و صدا
/porsarosedA/
مترادف پر سر و صدا: پرازدحام، جنجال، شلوغ
متضاد پر سر و صدا: خلوت، دنج
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو
بی نظم، پر سر و صدا، شلوغ، پر اشوب، پر همهمه، بهم ریخته
خود نما، رسوا، خشن، پر سر و صدا، شلوغ کننده، بی معنی و بی ملاحظه
دعوایی، پر سر و صدا، لجوج، پر هیاهو، غوغایی
پر سر و صدا، شلوغ، پر صدا، پر اشوب، پر هیاهو، پرجنجال، پر همهمه
پر سر و صدا
پر سر و صدا
پر سر و صدا، شلوغ
پر سر و صدا، خروشان، مصر، پرخروش، جیغ ودادکن
بلند، پر سر و صدا
پر سر و صدا، گوش خراش
پر سر و صدا، پر صدا، پر همهمه، پر غوغا
فارسی به عربی
صارخ
پیشنهاد کاربران
سکوت پرسروصدا
خروشان. . . .
پر صدا
سرو صدا